- تحقیر
حقیر شمردن، کوچک کردن، خوار داشتن
معنی تحقیر - جستجوی لغت در جدول جو
- تحقیر (اِ بِءْ)
تصغیر. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). خوار کردن. (دهار). خرد و خوار داشتن چیزی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). زبون و خوار کردن. (آنندراج). خرد و خوار داشتن. (اقرب الموارد). خوار داشتن. (قطر المحیط). ذلیل کردن. (فرهنگ نظام). خرد و حقیر شمردن سخن را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (قطر المحیط) : هرکه دشمن را خوار دارد... پشیمان گرددچنانکه وکیل دریا گشت از تحقیر طیطوی. (کلیله و دمنه). مروارید و یاقوت را در سرب و ارزیز نشاندن در آن تحقیر جواهر نباشد. (کلیله و دمنه). توقیر من به تحقیر و تعظیم به توهین بدل گردد. (سندبادنامه ص 72)
- تحقیر
خرد و خوار داشتن چیزی را
- تحقیر ((تَ))
خوار کردن، کوچک شمردن
- تحقیر
خوار داشت، کوچک شماری، خوار سازی
- تحقیر
استحقار، استخفاف، اهانت، توهین، خفت، خوارداشت، خواری، سرشکستگی، کوچک شماری، وهن، خردانگاشتن، خوار داشتن، خوار کردن
- تحقیر
إذلالٌ
- تحقیر
Scorn, Belittlement, Contempt, Deprecation, Derisiveness, Disdain, Humiliation
- تحقیر
dénigrement, mépris, dépréciation, dérision, dédain, humiliation
- تحقیر
denigrazione, disprezzo, derisione, umiliazione
- تحقیر
تحقیر , تحقیر , توہین , حقارت , تحقیر , تحقیر
- تحقیر
унижение , презрение , преуменьшение , насмешка
- تحقیر
Herabwürdigung, Verachtung, Abwertung, Hohn, Demütigung
- تحقیر
приниження , зневага , насмішка , приниження
- تحقیر
poniżenie, pogarda, lekceważenie, drwina, upokorzenie
- تحقیر
轻视 , 蔑视 , 贬低 , 嘲笑 , 轻蔑 , 羞辱 , 鄙视
- تحقیر
تحقیرآمیزی، تحقیر
- تحقیر
অবজ্ঞা , অবমাননা , অবজ্ঞা , উপহাস , অবজ্ঞা , অপমান , অবজ্ঞা
- تحقیر
menosprecio, desprecio, depreciación, burla, desdén, humillación
- تحقیر
dharau, dhihaka, fedheha, dhihaki
- تحقیر
küçümseme, aşağılamayı, alaycı, aşağılama
- تحقیر
경멸 , 경시 , 조롱 , 모욕
- تحقیر
軽蔑 , 軽視 , 嘲笑 , 侮辱
- تحقیر
זלזול , בּוּזוּי , בזיונות , לגלוג , השפלה , בוז
- تحقیر
menosprezo, desprezo, depreciação, zombaria, desdém, humilhação
- تحقیر
penghinaan, ejekan
- تحقیر
การดูหมิ่น , ดูหมิ่น , การดูหมิ่น , การเยาะเย้ย , การดูถูก , ความอับอาย , ดูหมิ่น
- تحقیر
kleinering, minachting, spot, vernedering
- تحقیر
अपमान , तिरस्कार , निंदना , उपहास , अपमान
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سنگ چینی نشانه نهادن با سنگ زبانزد آگاشتی (آگاشتن ثیت کردن ثبت دادن) زمین مرده را پیش از آبادانی برای گرفتن نورده (قباله) با سنگ چین نشانه می نهند علامت گذاری اراضی موات پیش از آباد کردن آنها
نوشتن نبشتن، آزاد کردن بنده، مرغوله مرغولش زبانزد خنیا مرغوله شود صدا زتحریراتش - زان رو ره گوش پیچ پیچ افتاده است (ظهوری) پیچیدگی آواز نوشتن نبشتن، آزاد کردن بنده، سره کدرن پاکیزه کردن تهذیب (کتب پیشینیان)، نقش خط برکشیدن،جمع تحریرات، غلت دادن آواز، پیچیدگی در آواز کشش، غلت آواز، از حشو و زواید پیراسته مهذب (کتب پیشینیان) : (کتاب... تحریر نصیر الدین طوسی است) یاتحریر رقبه. آزاد کردن بنده. یا ماشین تحری. ماشینی که برای نوشتن بکار رود
