- تحسین
- نکوداشت، آفرین گفتن، ستودن، ستایش کردن
معنی تحسین - جستجوی لغت در جدول جو
- تحسین
- زهگفت آفرینباد زهش شاباش نیایش سنایش آفرین گفتن نیک شمردن، نیکو کردن زیبا ساختن، تعریف تمجید آفرین، جمع تحسینات
- تحسین
- به نیکویی نسبت دادن، نیک شمردن، آفرین گفتن
- تحسین ((تَ))
- آفرین گفتن، نیکو کردن، به نیکی نسبت دادن
- تحسین
- Acclaim, Praise, Admiration
- تحسین
- одобрение , восхищение , похвала
- تحسین
- Beifall, Bewunderung, Lob
- تحسین
- схвалення , захоплення , похвала
- تحسین
- uznanie, podziw, pochwała
- تحسین
- 喝彩 , 钦佩 , 称赞
- تحسین
- aclamação, admiração, elogio
- تحسین
- acclamazione, ammirazione, lode
- تحسین
- aclamación, admiración, alabanza
- تحسین
- acclamation, admiration, louange
- تحسین
- toejuiching, bewondering, lof
- تحسین
- คำชมเชย , ความชื่นชม , คำชม
- تحسین
- pujian, kekaguman
- تحسین
- إشادةٌ , إعجابٌ , مدحٌ
- تحسین
- प्रशंसा , प्रशंसा
- تحسین
- שבח , הערצה
- تحسین
- 称賛 , 賞賛
- تحسین
- 환호 , 감탄 , 칭찬
- تحسین
- övgü, hayranlık
- تحسین
- sifa, kuvutiwa
- تحسین
- প্রশংসা , প্রশংসা , প্রশংসা
- تحسین
- ستائش , تعریف
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
استوار کردن، مستحکم کردن
سبب حسرت شدن
بر بالش نشاندن، سیر خوراندن، سیر نوشاندن، آبچین پیچیده به گور سپردن
به اندوه افکندن اندوهگین کردن اندوهگین کردن کسی را
جمع تحسین
سبب حسرت شدن، آزار دادن کسی
دیوار برآوردن گرداگرد شهر یا قلعه و آن را استوار کردن، مکانی را استوار ساختن
دو مرخشه بهرام و کیوان تثنیه نحس درحالت نصبی وجری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) : دونحس، زحل ومریخ: تاآسمان زمین توگشت ازغم ودریغ چون مشتری میانه نحسین مجاورم. (خاقانی لغ) یانحسین فلک. زحل ومریخ