جدول جو
جدول جو

معنی تحسیر - جستجوی لغت در جدول جو

تحسیر
سبب حسرت شدن، آزار دادن کسی
تصویری از تحسیر
تصویر تحسیر
فرهنگ فارسی عمید
تحسیر
(اِ)
مانده کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، آرمان خورانیدن. (تاج المصادربیهقی). دریغ خورانیدن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). به حسرت واداشتن کسی را. (از اقرب الموارد). کسی را در حسرت افکندن. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) ، حقیر داشتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تحقیر کردن کسی را. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) ، آزردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط) ، پر بیوفتیدن مرغ. (تاج المصادر بیهقی). افتادن پر مرغ. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
تحسیر
سبب حسرت شدن
تصویری از تحسیر
تصویر تحسیر
فرهنگ لغت هوشیار
تحسیر
((تَ))
مانده کردن، دریغ خورانیدن دیگری را، حقیر داشتن، آزردن
تصویری از تحسیر
تصویر تحسیر
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تحسین
تصویر تحسین
به نیکویی نسبت دادن، نیک شمردن، آفرین گفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحقیر
تصویر تحقیر
حقیر شمردن، کوچک کردن، خوار داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحمیر
تصویر تحمیر
سرخ کردن، سرخ رنگ کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تکسیر
تصویر تکسیر
شکستن، درهم شکستن، شکاندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحضیر
تصویر تحضیر
حاضر کردن، آماده کردن، آوردن، از بر کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تیسیر
تصویر تیسیر
آسان گردانیدن، آسان کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحذیر
تصویر تحذیر
بر حذر ساختن، ترساندن، پرهیز دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعسیر
تصویر تعسیر
دشوار ساختن، تنگ گرفتن، خلاف ورزیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تخسیر
تصویر تخسیر
به زیان انداختن، گمراه ساختن، هلاک کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحییر
تصویر تحییر
سر گرداندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکسیر
تصویر تکسیر
نیک شکستن، بسیار شکستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفسیر
تصویر تفسیر
هویدا کردن، ترجمه، بیان و آشکار ساختن، شرح کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعسیر
تصویر تعسیر
تنگ گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسحیر
تصویر تسحیر
سحری خورانیدن، سحری دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخسیر
تصویر تخسیر
هلاک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحمیر
تصویر تحمیر
سرخ کردن، خر خواندن، پاره پاره بریدن سرخ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
بر بالش نشاندن، سیر خوراندن، سیر نوشاندن، آبچین پیچیده به گور سپردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحشسیر
تصویر تحشسیر
تنگ گرفتن: بر یالان (یال عیال)، داراک اندوزی روی هم گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
بسیار جمع کردن گرد آوردن، تنگ داشتن نفقه بر اهل و فرزندان وغیره، جمع تحشیرات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحضیر
تصویر تحضیر
آماده کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحقیر
تصویر تحقیر
خرد و خوار داشتن چیزی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحبیر
تصویر تحبیر
نیکو کردن
فرهنگ لغت هوشیار
سنگ چینی نشانه نهادن با سنگ زبانزد آگاشتی (آگاشتن ثیت کردن ثبت دادن) زمین مرده را پیش از آبادانی برای گرفتن نورده (قباله) با سنگ چین نشانه می نهند علامت گذاری اراضی موات پیش از آباد کردن آنها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحذیر
تصویر تحذیر
ترسانیدن، تنبیه
فرهنگ لغت هوشیار
نوشتن نبشتن، آزاد کردن بنده، مرغوله مرغولش زبانزد خنیا مرغوله شود صدا زتحریراتش - زان رو ره گوش پیچ پیچ افتاده است (ظهوری) پیچیدگی آواز نوشتن نبشتن، آزاد کردن بنده، سره کدرن پاکیزه کردن تهذیب (کتب پیشینیان)، نقش خط برکشیدن،جمع تحریرات، غلت دادن آواز، پیچیدگی در آواز کشش، غلت آواز، از حشو و زواید پیراسته مهذب (کتب پیشینیان) : (کتاب... تحریر نصیر الدین طوسی است) یاتحریر رقبه. آزاد کردن بنده. یا ماشین تحری. ماشینی که برای نوشتن بکار رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیسیر
تصویر تیسیر
آسان کردن آسانی آسان کردن سهل کردن، آسانی، جمع تیسیرات
فرهنگ لغت هوشیار
زهگفت آفرینباد زهش شاباش نیایش سنایش آفرین گفتن نیک شمردن، نیکو کردن زیبا ساختن، تعریف تمجید آفرین، جمع تحسینات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفسیر
تصویر تفسیر
زند، گزاره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تحریر
تصویر تحریر
نگارش، نوشتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تحسین
تصویر تحسین
نکوداشت، آفرین گفتن، ستودن، ستایش کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تحقیر
تصویر تحقیر
خوار داشت، کوچک شماری، خوار سازی
فرهنگ واژه فارسی سره