جدول جو
جدول جو

معنی تحسیب - جستجوی لغت در جدول جو

تحسیب
(اِ لِوْ وا)
سیر خورانیدن و سیر نوشانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط) ، کسی را چندان عطا دادن تا خوشنود شود. (تاج المصادر بیهقی). دادن آنچه شخص بدان خوشنود شود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دادن کسی را چیزی که بدان خوشنود شود. (آنندراج) ، چیزی را بالش کردن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). توسد. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) ، بر بالش نشاندن. (تاج المصادر بیهقی). بر بالش نشانیدن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، مرده را در کفن پیچیده در گور کردن، یا دفن کردن در سنگستان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). دفن کردن میت را در سنگ یا دفن کردن او را با کفن. (اقرب الموارد) (قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
تحسیب
بر بالش نشاندن، سیر خوراندن، سیر نوشاندن، آبچین پیچیده به گور سپردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تحبیب
تصویر تحبیب
دوستی، کسی را نزد دیگری محبوب و دوست داشتنی نمودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحسین
تصویر تحسین
به نیکویی نسبت دادن، نیک شمردن، آفرین گفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحسیر
تصویر تحسیر
سبب حسرت شدن، آزار دادن کسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحجیب
تصویر تحجیب
در پرده کردن، بازداشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنسیب
تصویر تنسیب
همگریابی در دانش انگارش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحنیب
تصویر تحنیب
سر فرو افکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحسیر
تصویر تحسیر
سبب حسرت شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحزیب
تصویر تحزیب
گروهاندن گروه گروه کردن گروهسازی
فرهنگ لغت هوشیار
زهگفت آفرینباد زهش شاباش نیایش سنایش آفرین گفتن نیک شمردن، نیکو کردن زیبا ساختن، تعریف تمجید آفرین، جمع تحسینات
فرهنگ لغت هوشیار
ریگ افکندن، خفتن در محصب (نام جایی میانه مکه و منی) آیین های هنج (مناسک حج)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحبیب
تصویر تحبیب
دوست گردانیدن، محبوب نمودن کسی را نزد دیگری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحجیب
تصویر تحجیب
بازداشتن، در پرده کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحریب
تصویر تحریب
بخشم آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحبیب
تصویر تحبیب
((تَ))
دوستی کردن، دوست گردانیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحجیب
تصویر تحجیب
((تَ))
در پرده کردن، بازداشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحسیر
تصویر تحسیر
((تَ))
مانده کردن، دریغ خورانیدن دیگری را، حقیر داشتن، آزردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحسین
تصویر تحسین
((تَ))
آفرین گفتن، نیکو کردن، به نیکی نسبت دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحسین
تصویر تحسین
نکوداشت، آفرین گفتن، ستودن، ستایش کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تحسین
تصویر تحسین
Acclaim, Praise, Admiration
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تحسین
تصویر تحسین
acclamation, admiration, louange
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تحسین
تصویر تحسین
aclamación, admiración, alabanza
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تحسین
تصویر تحسین
प्रशंसा , प्रशंसा
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تحسین
تصویر تحسین
pujian, kekaguman
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تحسین
تصویر تحسین
คำชมเชย , ความชื่นชม , คำชม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تحسین
تصویر تحسین
toejuiching, bewondering, lof
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تحسین
تصویر تحسین
aclamação, admiração, elogio
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تحسین
تصویر تحسین
acclamazione, ammirazione, lode
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تحسین
تصویر تحسین
喝彩 , 钦佩 , 称赞
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تحسین
تصویر تحسین
uznanie, podziw, pochwała
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تحسین
تصویر تحسین
схвалення , захоплення , похвала
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تحسین
تصویر تحسین
Beifall, Bewunderung, Lob
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تحسین
تصویر تحسین
одобрение , восхищение , похвала
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تحسین
تصویر تحسین
שבח , הערצה
دیکشنری فارسی به عبری