جدول جو
جدول جو

معنی تحریم - جستجوی لغت در جدول جو

تحریم
حرام کردن، حرام گردانیدن چیزی یا کاری، منع کردن، شصت و ششمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۱۲ آیه، متحّرم، لم تحرم
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
فرهنگ فارسی عمید
تحریم(اِ)
حرام کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) (دهار) (آنندراج). حرام گردانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). حرام کردن و ناجایزقرار دادن. (فرهنگ نظام). مقابل تحلیل:
کای عجب نهی از پی تحریم بود
یا بتأویلی بد وتوهیم بود.
مولوی (مثنوی).
- تحریم الجمع، حرام بودن جمع میان دو خواهر در نزد یک شوهر.
- تحریم العین، حرام بودن عین مال بر کسی بعلتی، در مقابل تحریم المنفعه که حرام بودن منافع آنست بر وی.
- تحریم بالرضاع، حرام شدن زن به مرددر اثر شیرخوارگی و همشیرگی.
- تحریم بالزنا، حرام شدن زن به مرد در اثر یک زنا، مانند آنکه اگر مردی با زنی زنا کند ازدواج با دختر آن زن برای آن مرد حرام است.
- تحریم بالکفر، حرام شدن مرد به زن بعلت کافر شدن مرد. هر گاه مرد کافر شود زوجه وی بدو حرام میگردد.
- تحریم باللعان، حرام شدن مرد بر زوجه خود پس از اجرای تشریفات لعان. هر گاه مردی به زوجه خود نسبت زنا دهد و شاهد نداشته باشد تشریفات لعان را انجام میدهد و زن بدو حرام میگردد. رجوع به لعان شود.
- تحریم بالمصاهره، حرام شدن مردی بر زنی بعلت پیدایش یک مصاهرت و ازدواج میان دو کس دیگر، مانند آنکه هر گاه مردی با زنی ازدواج کند، ازدواج او با دختر آن زن ابداً حرام میشود و ازدواج پدر داماد با عروس نیز همین گونه حرام است.
- تحریم بالنسب، حرام بودن زنی به مردی در اثر خویشاوندی نسبی، مانند آنکه فرزندان برادر بر برادر حرام هستند.
- تحریم بالوطی، حرام شدن زنی بر مردی بعلت انجام عمل شنیع وطی میان دو مرد چنانکه هر گاه مردی دیگر را وطی کند وطی کننده حق ازدواج با خواهران مرد وطی شده را ندارد.
- تحریم ما یجب علی الانسان فعله، حرام کردن عملی که بر انسان واجب بوده است بوسیلۀ نذر و مانند آن. البته این گونه نذرها در شرع مجاز نیست تحقق نمییابد.
، تکبیر در اول نماز. (مفاتیح) ، در حرم درآمدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، احرام بستن. (آنندراج) :
چون همی خواستی گرفت احرام
چه نیت کردی اندر آن تحریم.
ناصرخسرو.
، در ماه حرام داخل شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) ، ناپیراستن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). ناپیراستن پوست. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تمام دباغت ناکردن پوست. (آنندراج) ، ریاضت تمام نایافتن ستور. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، شکوه مند کردن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار). شکوه مند گردانیدن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، تحریم فلان، غلبه کردن بر وی در قمار و جز آن. (از اقرب الموارد) (ازقطر المحیط) ، با حرمتی شدن که هتک آن روا نباشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تحریم(تَ)
سورۀ شصت وششمین از قرآن، مدنیه و آن دوازده آیت است، پس از طلاق و پیش از ملک
لغت نامه دهخدا
تحریم
حرام کردن، نا جایز قرار دادن
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
فرهنگ لغت هوشیار
تحریم((تَ))
حرام کردن، ناروا شمردن، قطع یا محدود کردن مناسبات تجارتی و سیاسی به عنوان اقدام تنبیهی توسط یک یا چند دولت علیه کشوری که قوانین بین المللی را نقض کرده است، تحریم اقتصادی، تحریم سیاسی، تحریم تسلیحاتی و مانند آن
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
فرهنگ فارسی معین
تحریم
جلوگیری، بازداشتن
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
فرهنگ واژه فارسی سره
تحریم
بایکوت، قدغن، منع، نهی، حرام سازی، حرام
متضاد: تحلیل، رواداشتن، رواداری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تحریم
الحظر
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
دیکشنری فارسی به عربی
تحریم
Sanction
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تحریم
(FR) sanction
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تحریم
(ES) sanción
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تحریم
санкция
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
دیکشنری فارسی به روسی
تحریم
(DE) Sanktion
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
دیکشنری فارسی به آلمانی
تحریم
санкція
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تحریم
(PL) sankcja
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
دیکشنری فارسی به لهستانی
تحریم
制裁
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
دیکشنری فارسی به چینی
تحریم
(PT) sanção
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تحریم
শাস্তি
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
دیکشنری فارسی به بنگالی
تحریم
سزا
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
دیکشنری فارسی به اردو
تحریم
(SW) adhabu
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تحریم
(TR) yaptırım
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تحریم
제재
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
دیکشنری فارسی به کره ای
تحریم
制裁
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تحریم
סנקציה
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
دیکشنری فارسی به عبری
تحریم
(IT) sanzione
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تحریم
(ID) sanksi
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تحریم
การคว่ำบาตร
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
دیکشنری فارسی به تایلندی
تحریم
(NL) sanctie
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
دیکشنری فارسی به هلندی
تحریم
दंड
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
دیکشنری فارسی به هندی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تکبیری که بعد از نیت نماز می گویند و آن بر خود حرام کردن کلام یا امر دیگری است که مربوط به نماز نباشد
فرهنگ فارسی عمید
(تَ مَ)
آنچه که موجب حرام گشتن شود. (از کشاف اصطلاحات الفنون چ احمد جودت ص 405) ، تکبیر اولی یعنی تکبیری که بعد نیت نماز گویند و این تکبیر ازهمه تکبیرات نماز اول میباشد و معنی اصلی این حرام گردانیدن بر خود کلام دنیا و دیگر حرکات و معاملات را. (غیاث اللغات) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). اﷲ اکبر اول نماز بعد از نیت که نام دیگرش تکبیرهالاحرام است. (فرهنگ نظام). در شرع، نام تکبیرهالاحرام است در هنگام قرائت اذان. و بدین نام خوانده شده است بجهت آنکه پاره ای از امور مباح را پیش از شروع به نماز گفتن تکبیرهالاحرام حرام میسازد و تائی که در آخر این کلمه واقع شده تاء وحدتست، و بعضی گفته اند این تاء برای نقل کلمه از وصفیت به اسمیت باشد، و برخی گفته اند تاء مبالغه است، همچنانکه در کلمه علامه، و قول اول روشنتر است چنانکه در بیرجندی در فصل صفت نماز گفته است. (از کشاف اصطلاحات الفنون ایضاً) : یکی تحریمۀ عشا بسته و دیگری منتظر عشا نشسته. (گلستان). بطرف چپ محراب مسجد در وقت تحریمه متوجه می باید شد. (انیس الطالبین بخاری). بعد از تکبیر تحریمه فرصتی گذشت. (انیس الطالبین بخاری). چنانک می باید که در زمان تحریمه اکبریت حضرت حق در وجود نمازگزارنده حال شود. (انیس الطالبین بخاری). و رجوع به تکبیر شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
هر چیز غیرمشروع که شرع آنرا نهی کرده باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تحریمه
تصویر تحریمه
گفتن تکبیره الاحرام در نماز
فرهنگ لغت هوشیار
((تَ مِ))
تکبیری که بعد از نیت نماز گویند که با گفتن آن هر کلامی را که غیر از نماز باشد، بر خود حرام کرده باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحریک
تصویر تحریک
انگیزش، برانگیختن
فرهنگ واژه فارسی سره