جدول جو
جدول جو

معنی تحریری - جستجوی لغت در جدول جو

تحریری
نویسایی منسوب و مربوط به تحریر (نوشتن نگاشتن)
تصویری از تحریری
تصویر تحریری
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تحریریه
تصویر تحریریه
مادینه تحریری گروه نویسندگان: (هیئت تحریریه در زبان فارسی گویان) مونث تحریری (منسوب به تحریر)، یا هیئت تحریریه. هیئت نویسندگان یک روزنامه یک مجله و مانند آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحریریه
تصویر تحریریه
((تَ یِّ))
مؤنث تحریری، منسوب به تحریر
هیئت تحریریه: هیئت نویسندگان یک روزنامه، یک مجله و مانند آن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحریرا
تصویر تحریرا
نوشتاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحریکی
تصویر تحریکی
Stimulating, Stirring
دیکشنری فارسی به انگلیسی
стимулирующий
دیکشنری فارسی به روسی
उत्तेजक
دیکشنری فارسی به هندی
উত্তেজনাপূর্ণ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از تحریر
تصویر تحریر
نگارش، نوشتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حریری
تصویر حریری
پرندی، پرند باف، پرند فروش حریر باف ابریشم تاب، حریر فروش
فرهنگ لغت هوشیار
نوشتن نبشتن، آزاد کردن بنده، مرغوله مرغولش زبانزد خنیا مرغوله شود صدا زتحریراتش - زان رو ره گوش پیچ پیچ افتاده است (ظهوری) پیچیدگی آواز نوشتن نبشتن، آزاد کردن بنده، سره کدرن پاکیزه کردن تهذیب (کتب پیشینیان)، نقش خط برکشیدن،جمع تحریرات، غلت دادن آواز، پیچیدگی در آواز کشش، غلت آواز، از حشو و زواید پیراسته مهذب (کتب پیشینیان) : (کتاب... تحریر نصیر الدین طوسی است) یاتحریر رقبه. آزاد کردن بنده. یا ماشین تحری. ماشینی که برای نوشتن بکار رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحریر
تصویر تحریر
نوشتن، نوشته، در موسیقی کش دادن صوت هنگام آوازخوانی، چهچهه، آزاد ساختن بنده، آزاد کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحریر
تصویر تحریر
((تَ))
نوشتن، آزاد کردن بنده، خالص کردن، کشش صدا هنگام آواز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحصیلی
تصویر تحصیلی
آموزشی، یادگیری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تقریبی
تصویر تقریبی
کمابیش، کم و بیش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تاریکی
تصویر تاریکی
ظلمات
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تحریمه
تصویر تحریمه
گفتن تکبیره الاحرام در نماز
فرهنگ لغت هوشیار