جدول جو
جدول جو

معنی تحریری - جستجوی لغت در جدول جو

تحریری(تَ)
منسوب به تحریر. (ناظم الاطباء). رجوع به تحریر شود
لغت نامه دهخدا
تحریری
نویسایی منسوب و مربوط به تحریر (نوشتن نگاشتن)
تصویری از تحریری
تصویر تحریری
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تحریر
تصویر تحریر
نوشتن، نوشته، در موسیقی کش دادن صوت هنگام آوازخوانی، چهچهه، آزاد ساختن بنده، آزاد کردن
فرهنگ فارسی عمید
(حَ)
سعید بن ایاس. از تابعان است. مستوفی گوید: در سنۀ اربع و اربعین و مائه (144 هجری قمری) نماند. (تاریخ گزیده ص 247)
عبدالملک بن ادریس، معروف به حریری. قصیدۀ وی را ثعالبی در یتیمهالدهر آورده است. (یتیمهالدهر ج 1 ص 437)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
منسوب به حریر، نوع معروف از ثیاب. (از سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
هر چیز غیرمشروع که شرع آنرا نهی کرده باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
نوشتن نبشتن، آزاد کردن بنده، مرغوله مرغولش زبانزد خنیا مرغوله شود صدا زتحریراتش - زان رو ره گوش پیچ پیچ افتاده است (ظهوری) پیچیدگی آواز نوشتن نبشتن، آزاد کردن بنده، سره کدرن پاکیزه کردن تهذیب (کتب پیشینیان)، نقش خط برکشیدن،جمع تحریرات، غلت دادن آواز، پیچیدگی در آواز کشش، غلت آواز، از حشو و زواید پیراسته مهذب (کتب پیشینیان) : (کتاب... تحریر نصیر الدین طوسی است) یاتحریر رقبه. آزاد کردن بنده. یا ماشین تحری. ماشینی که برای نوشتن بکار رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حریری
تصویر حریری
پرندی، پرند باف، پرند فروش حریر باف ابریشم تاب، حریر فروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحریریه
تصویر تحریریه
مادینه تحریری گروه نویسندگان: (هیئت تحریریه در زبان فارسی گویان) مونث تحریری (منسوب به تحریر)، یا هیئت تحریریه. هیئت نویسندگان یک روزنامه یک مجله و مانند آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحریرا
تصویر تحریرا
نوشتاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحریر
تصویر تحریر
((تَ))
نوشتن، آزاد کردن بنده، خالص کردن، کشش صدا هنگام آواز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحریریه
تصویر تحریریه
((تَ یِّ))
مؤنث تحریری، منسوب به تحریر
هیئت تحریریه: هیئت نویسندگان یک روزنامه، یک مجله و مانند آن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحریر
تصویر تحریر
نگارش، نوشتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تحریکی
تصویر تحریکی
استفزازيّةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از تحریکی
تصویر تحریکی
Stimulating, Stirring
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تحریکی
تصویر تحریکی
stimulant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تحریکی
تصویر تحریکی
стимулюючий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تحریکی
تصویر تحریکی
kinachochochea
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از تحریکی
تصویر تحریکی
стимулирующий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تحریکی
تصویر تحریکی
متحرک
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از تحریکی
تصویر تحریکی
উত্তেজনাপূর্ণ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از تحریکی
تصویر تحریکی
자극적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تحریکی
تصویر تحریکی
uyarıcı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از تحریکی
تصویر تحریکی
stymulujący
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تحریکی
تصویر تحریکی
刺激的な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تحریکی
تصویر تحریکی
מעורר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تحریکی
تصویر تحریکی
उत्तेजक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تحریکی
تصویر تحریکی
anregend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تحریکی
تصویر تحریکی
กระตุ้น
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تحریکی
تصویر تحریکی
stimulerend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تحریکی
تصویر تحریکی
estimulante
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تحریکی
تصویر تحریکی
stimolante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تحریکی
تصویر تحریکی
estimulante
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تحریکی
تصویر تحریکی
刺激的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تحریکی
تصویر تحریکی
merangsang
دیکشنری فارسی به اندونزیایی