جدول جو
جدول جو

معنی تحرر - جستجوی لغت در جدول جو

تحرر
آزاد گردیدن
تصویری از تحرر
تصویر تحرر
فرهنگ لغت هوشیار
تحرر
((تَ حَ رُّ))
آزاد گردیدن
تصویری از تحرر
تصویر تحرر
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تحریر
تصویر تحریر
نگارش، نوشتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تحرک
تصویر تحرک
جنبش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تحجر
تصویر تحجر
واپسگرایی
فرهنگ واژه فارسی سره
نوشتن نبشتن، آزاد کردن بنده، مرغوله مرغولش زبانزد خنیا مرغوله شود صدا زتحریراتش - زان رو ره گوش پیچ پیچ افتاده است (ظهوری) پیچیدگی آواز نوشتن نبشتن، آزاد کردن بنده، سره کدرن پاکیزه کردن تهذیب (کتب پیشینیان)، نقش خط برکشیدن،جمع تحریرات، غلت دادن آواز، پیچیدگی در آواز کشش، غلت آواز، از حشو و زواید پیراسته مهذب (کتب پیشینیان) : (کتاب... تحریر نصیر الدین طوسی است) یاتحریر رقبه. آزاد کردن بنده. یا ماشین تحری. ماشینی که برای نوشتن بکار رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحری
تصویر تحری
قصد کردن بسوی قبله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحرم
تصویر تحرم
حرمت جستن به صحبت کسی
فرهنگ لغت هوشیار
جنبیدن، حرکت کردن جنباکی جنبیدن، جنبش، انفعال، جمع تحرکات. یا تحرک و سکون. جنبش و آرامش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحرق
تصویر تحرق
سوخته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحرف
تصویر تحرف
اریبش (اریب محرف) برگشتن میل کردن بگردیدن، برگشت میل، جمع تحرفات
فرهنگ لغت هوشیار
این واژه در تازی نیامده ولی در مرزبان نامه پیاپی به کار رفته (قزوینی) آغالش برانگیخته شدن بر انگیخته شدن، آغالش. توضیح این لغت در قاموسهای عربی نیامده اما در مرزبان نامه مکرر استعمال شده از آن جمله (داعیه طلب پادشاهی و فرماندهی بر شما و دیگر انواع در باطن من پدید آورد و تحرض وتعرض من (بر) مهتری و سروری شما بیفزود (مرزبان نامه چاپ 1317 تهران. 165 و ظاهرا منشا توهم مولف این کتاب وجود (تحریض) است (قزوینی مرزبان نامه. ایضا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحرس
تصویر تحرس
پاسداشت در پناه شدن، پاس داشتن، پاسداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحرز
تصویر تحرز
احتراز و پرهیز
فرهنگ لغت هوشیار
بزهمندی، پتتیدن (توبه کردن) از واژگان دو پهلو، از تنگی رهیدن گناهکار شدن، پرهیز کردن از گناه، توبه کردن، بر آمدن از تنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحذر
تصویر تحذر
پرهیز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
بر آماسیدن، فرو ریختن، سرازیر شدن به نشیب آمدن نشیبیدن فرو ریختن، فرو دویدن، سرازیر شدن بنشیب آمدن، فرو ریزی، جمع تحدرات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحجر
تصویر تحجر
سفت شدن و سخت گردیدن، جمود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحکر
تصویر تحکر
احتکار کردن، افسوس خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحفر
تصویر تحفر
شرم داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحضر
تصویر تحضر
حاضر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحسر
تصویر تحسر
افسوس خوردن، حسرت خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحیر
تصویر تحیر
سرگشته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضرر
تصویر تضرر
رنجور شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفرر
تصویر تفرر
خندیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقرر
تصویر تقرر
برقرار گرفتن، استقرار و استحکام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکرر
تصویر تکرر
مکرر شدن، دو دله شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبرر
تصویر تبرر
فرمانبرداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محرر
تصویر محرر
نویسنده، تحریر کننده، کاتب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحرک
تصویر تحرک
حرکت کردن، جنبیدن، جنبش داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تضرر
تصویر تضرر
زیان بردن، ضرر کشیدن، گزند دیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحضر
تصویر تحضر
حاضر شدن، آماده شدن، حضور یافتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحسر
تصویر تحسر
حسرت داشتن، افسوس خوردن، دریغ خوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحیر
تصویر تحیر
حیران شدن، سرگشته شدن، سرگردانی، سرگشتگی، در تصوف از مراحل سلوک که عارف در آن مرحله خود را سرگشتۀ جمال و جلال الهی می بیند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحکر
تصویر تحکر
احتکار کردن، انبار کردن جنسی به قصد گران فروختن
فرهنگ فارسی عمید