- تحرر
- آزاد گردیدن
معنی تحرر - جستجوی لغت در جدول جو
- تحرر ((تَ حَ رُّ))
- آزاد گردیدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نگارش، نوشتن
جنبش
واپسگرایی
نوشتن نبشتن، آزاد کردن بنده، مرغوله مرغولش زبانزد خنیا مرغوله شود صدا زتحریراتش - زان رو ره گوش پیچ پیچ افتاده است (ظهوری) پیچیدگی آواز نوشتن نبشتن، آزاد کردن بنده، سره کدرن پاکیزه کردن تهذیب (کتب پیشینیان)، نقش خط برکشیدن،جمع تحریرات، غلت دادن آواز، پیچیدگی در آواز کشش، غلت آواز، از حشو و زواید پیراسته مهذب (کتب پیشینیان) : (کتاب... تحریر نصیر الدین طوسی است) یاتحریر رقبه. آزاد کردن بنده. یا ماشین تحری. ماشینی که برای نوشتن بکار رود
قصد کردن بسوی قبله
حرمت جستن به صحبت کسی
جنبیدن، حرکت کردن جنباکی جنبیدن، جنبش، انفعال، جمع تحرکات. یا تحرک و سکون. جنبش و آرامش
سوخته شدن
اریبش (اریب محرف) برگشتن میل کردن بگردیدن، برگشت میل، جمع تحرفات
این واژه در تازی نیامده ولی در مرزبان نامه پیاپی به کار رفته (قزوینی) آغالش برانگیخته شدن بر انگیخته شدن، آغالش. توضیح این لغت در قاموسهای عربی نیامده اما در مرزبان نامه مکرر استعمال شده از آن جمله (داعیه طلب پادشاهی و فرماندهی بر شما و دیگر انواع در باطن من پدید آورد و تحرض وتعرض من (بر) مهتری و سروری شما بیفزود (مرزبان نامه چاپ 1317 تهران. 165 و ظاهرا منشا توهم مولف این کتاب وجود (تحریض) است (قزوینی مرزبان نامه. ایضا)
پاسداشت در پناه شدن، پاس داشتن، پاسداری
احتراز و پرهیز
بزهمندی، پتتیدن (توبه کردن) از واژگان دو پهلو، از تنگی رهیدن گناهکار شدن، پرهیز کردن از گناه، توبه کردن، بر آمدن از تنگی
پرهیز کردن
بر آماسیدن، فرو ریختن، سرازیر شدن به نشیب آمدن نشیبیدن فرو ریختن، فرو دویدن، سرازیر شدن بنشیب آمدن، فرو ریزی، جمع تحدرات
سفت شدن و سخت گردیدن، جمود
احتکار کردن، افسوس خوردن
شرم داشتن
حاضر شدن
افسوس خوردن، حسرت خوردن
سرگشته شدن
رنجور شدن
خندیدن
برقرار گرفتن، استقرار و استحکام
مکرر شدن، دو دله شدن
فرمانبرداری
نویسنده، تحریر کننده، کاتب
حرکت کردن، جنبیدن، جنبش داشتن
زیان بردن، ضرر کشیدن، گزند دیدن
حاضر شدن، آماده شدن، حضور یافتن
حسرت داشتن، افسوس خوردن، دریغ خوردن
حیران شدن، سرگشته شدن، سرگردانی، سرگشتگی، در تصوف از مراحل سلوک که عارف در آن مرحله خود را سرگشتۀ جمال و جلال الهی می بیند
احتکار کردن، انبار کردن جنسی به قصد گران فروختن