- تحبیب
- دوست گردانیدن، محبوب نمودن کسی را نزد دیگری
معنی تحبیب - جستجوی لغت در جدول جو
- تحبیب
- دوستی، کسی را نزد دیگری محبوب و دوست داشتنی نمودن
- تحبیب ((تَ))
- دوستی کردن، دوست گردانیدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بخشم آوردن
بازداشتن، در پرده کردن
پشتیبانی، باز داشتن
استوار گردانیدن، پیچ و تاب دادن
فراهم آوردن، الفنجیدن (کسب کردن)
بند کردن، حبس کردن
نیکو کردن
ریگ افکندن، خفتن در محصب (نام جایی میانه مکه و منی) آیین های هنج (مناسک حج)
بر بالش نشاندن، سیر خوراندن، سیر نوشاندن، آبچین پیچیده به گور سپردن
گروهاندن گروه گروه کردن گروهسازی
سر فرو افکندن
خشک شدن انگور
خشکی دهانی
یاد جوانی کردن
درمان کردن
رون انگیزی رون سازی ایجاد سبب کردن، وصول کردن مالیات تا دینار آخر، حواله کردن طلب کسی بر دیگری که بدهکار است، سبب سازی وسیله سازی، جمع تسبیبات
خشکیدن، کبه ساختن
گریبان گرفتن و در خصومت کشیدن، مغزدار شدن دانه
از کباب کباب کردن بریان کردن
درانیدن جامه نیک دریدن
هلاک کردن
در پرده کردن، بازداشتن
درآمد حاصل از مال یا ملکی را وقف کارهای خیر کردن
ایجاد سبب کردن، سبب ساختن، سبب سازی، وسیله انگیزی
نیکو کردن و آراستن چیزی، خط زیبا نوشتن، سخن نیکو گفتن، آراستن سخن
یاد جوانی کردن، ذکر احوال روزگار جوانی و عشق و کامرانی کردن، در ادبیات در فن بدیع آوردن ابیاتی از عشق، جوانی یا وصف طبیعت در ابتدای قصیده
دوست، محبوب، محب، دوستدار، احباء، کاسب حبیب خداست