- تجویق
- جمع کردن
معنی تجویق - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
انگیزش، دلگرمی، آفرین گفتن، فروزش
رواداری
فروهشتن پالودن
فراخاندن گشاد کردن
یاره نهادن، فرمانبردار کردن
آرزومند کردن، بر انگیختن یا به شوق آوردن کسی را
آراستن کلام و کتاب
باز داشتن و مشغول کردن
تهی کردن
سعی کردن، ملول شدن
روا داشتن، جایز بودن
نیکخوانی شمرده خوانی نیکو کردن سره کردن، نیک گفتن، علم نیکو تلفظ کردن حروف و کلمات قرآن
گریبان دوختن: بر پیراهن بریک نهادن: برجامه (بریک جیب)
سنگ اندازی با بلگن (منجنیق)
به شوق آوردن، راغب کردن، آرزومند ساختن، کار کسی را ستودن و او را دلگرم ساختن
فن درست ادا کردن حروف و کلمات در تلاوت قرآن، درست ادا کردن حروف و کلمات مانند تلفظ فصحای عرب، نیکو کردن، سره کردن، کاری را نیک کردن
بازداشتن، عقب انداختن، تاخیر و درنگ کردن در کاری
جایز دانستن، جایز شمردن، اجازه دادن، روا دانستن، روا داشتن
جوف و درون چیزی
Adjournment, Postponement
Encouragement, Ovation
поощрение , овация
отложение , отсрочка
Ermutigung, Ovation
Vertagung, Verschiebung
заохочення , овації
відкладення , відстрочка
odroczenie
zachęta, owacje