جدول جو
جدول جو

معنی تجوبی - جستجوی لغت در جدول جو

تجوبی(تَ)
منسوب به قبیلۀ تجوب. رجوع به مادۀ قبل و مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تُ)
امرای تجیبی، تجیبی یکی از طوایف عرب بودند که بر سرقسطه از بلاد مشهور اندلس حکومت کردند و از آن سلسله اند: منذر بن یحیی تجیبی، المنصور (410 هجری قمری / 1019 میلادی) ، یحیی بن منذر، المظفر (414 هجری قمری / 1023 میلادی) ، منذر بن یحیی (420 هجری قمری / 1029 میلادی).
رجوع به طبقات سلاطین اسلام ترجمه عباس اقبال صص 22- 23 و معجم الانساب ج 1 صص 90- 91 و حلل السندسیه ج 2 صص 123- 124 و دایرهالمعارف اسلام ج 4 صص 862- 863 شود
لغت نامه دهخدا
عرقچین پنبه ای. عرقیه. کلاه ترک دار. (فرهنگ لغات دیوان البسه ص 198) :
برآورد دستار کرزی کران
فروکوفت بر ترک توبی روان.
نظام قاری (دیوان البسه ص 190)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
قبیله ایست از حمیر. و از آن قبیله است ابن ملجم تجوبی قاتل امیرالمؤمنین علی (ع) و در این شعر ولید بن عقبه:
الا ان خیرالناس بعد ثلاثه
قتیل التجیبی الذی جاء من مصر.
جوهری لفظ ’تجیبی’ را تصحیف کرده ’تجوبی’ خوانده بگمان اینکه از لفظ ثلاثه خلفای ثلاثه مراد است و مجدالدین گوید که مراد از آن آن حضرت صلی الله علیه و سلم و عمرین است ولفظ تجیبی است و مقتول آن عثمان رضی الله عنه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(تَ رِ / رُ)
آزمایشی. منسوب به تجربه. رجوع به تجربه شود، (اصطلاح فلسفه) قضایای تجربی، قضایایی است که عقل بجهت احساس متکرر بدان حکم کند بی آنکه سبب آن را دریابد مانند آنکه سقمونیا مسهل صفراست. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
افتادن. (منتهی الارب). افکنده شدن. (ناظم الاطباء) : جعبیته فتجعبی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). افکندم آن را پس افکنده شد. (ناظم الاطباء) ، افتادن بعض لشکر بر بعضی دیگر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (از قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
گریبان کردن پیراهن را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد) ، جوّب الشی ٔ،قطع وسطه و فی حدیث علی: اخذت اهاباً معطوناً فجوبت وسطه و ادخلته فی عنقی. (ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تُ)
عبدالرحمن بن عبدالعزیز التجیبی. رئیس طایفۀ تجیبی است که امیر محمد الاموی برای مطیع ساختن بنی قصی از این طایفه کمک گرفت و در سال 860 میلادی عبدالرحمن التجیبی را بر ثغرالاعلی بولایت گماشت. رجوع به حلل السندسیه ج 1 ص 123 و دایرهالمعارف اسلام ج 4 ص 862 شود
محمد بن عبدالرحمن التجیبی، ملقب به اتقر که در سال 888 میلادی بدست عبدالله الاموی به ولایت سرقسطه رسید. وی محمد بن لب زعیم بنی قصی را مقتول ساخت و امارت را در خاندان خودموروثی ساخت. رجوع به حلل السندسیه ج 1 ص 123 شود
یحیی بن محمد بن هاشم تجیبی. وی پس از پدر به امارت رسید و در زمرۀ سرداران خلیفه عبدالرحمن الناصر و فرزندش الحکم المستنصر درآمد و در سال 975 میلادی به ولایت سرقسطه رسید. رجوع به حلل السندسیه ج 1 ص 124 شود
ابوالعباس احمد بن معدبن عیسی یا معدان بن عیسی بن وکیل التجیبی الاندلسی. رجوع به احمد بن معدان... در همین لغت نامه و معجم المطبوعات ج 1 ستون 628- 629 شود
لغت نامه دهخدا
(تُ)
یهودی از قبیلۀنفتالی که بر اثر تدین خود مشهور گردید و در دوران پیری کور شد و به وسیلۀ پسرش، بر اساس راهنمائی فرشته رافائل، معالجه گشت. (از لاروس). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ذیل کلمه توبیا و لاروس قرن بیستم شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تجربی
تصویر تجربی
آزمایشی
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به جوب جویی، حقی که به دشتبان بابت زراعت محصولات کنار جوی دهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجویب
تصویر تجویب
گریبان دوختن: بر پیراهن بریک نهادن: برجامه (بریک جیب)
فرهنگ لغت هوشیار
آزمایشی، اختباری، مبتنی بر تجربه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از تجربی
تصویر تجربی
تجريبيٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از تجربی
تصویر تجربی
Empirical
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تجربی
تصویر تجربی
empirique
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تجربی
تصویر تجربی
empírico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تجربی
تصویر تجربی
эмпирический
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تجربی
تصویر تجربی
empirisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تجربی
تصویر تجربی
емпіричний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تجربی
تصویر تجربی
empiryczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تجربی
تصویر تجربی
经验的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تجربی
تصویر تجربی
অভিজ্ঞতামূলক
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از تجربی
تصویر تجربی
تجرباتی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از تجربی
تصویر تجربی
empirico
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تجربی
تصویر تجربی
kijasili
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از تجربی
تصویر تجربی
경험적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تجربی
تصویر تجربی
実証的な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تجربی
تصویر تجربی
अनुभवात्मक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تجربی
تصویر تجربی
empiris
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تجربی
تصویر تجربی
เชิงประจักษ์
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تجربی
تصویر تجربی
empirisch
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تجربی
تصویر تجربی
empírico
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تجربی
تصویر تجربی
אמפירי
دیکشنری فارسی به عبری