جدول جو
جدول جو

معنی تجمع - جستجوی لغت در جدول جو

تجمع
جمع شدن، گرد آمدن، فراهم آمدن
تصویری از تجمع
تصویر تجمع
فرهنگ فارسی عمید
تجمع
(اِ)
گردآمدن از هر جای. (تاج المصادر بیهقی). گردآمدن مردم از هر جای. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (ازقطر المحیط). گردآمدن. (زوزنی). فراهم آمدن. ضد تفرق. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از قطر المحیط). فراهم آمدن و جمع شدن. (فرهنگ نظام). تجمع متفرق، بهم پیوستن و فراهم آمدن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تجمع
فراهم آمدن
تصویری از تجمع
تصویر تجمع
فرهنگ لغت هوشیار
تجمع
((تَ جَ مُّ))
گرد آمدن، جمع شدن
تصویری از تجمع
تصویر تجمع
فرهنگ فارسی معین
تجمع
گردهمایی
تصویری از تجمع
تصویر تجمع
فرهنگ واژه فارسی سره
تجمع
انجمن کردن، جمع شدن، گرد آمدن
متضاد: پراکندگی، تفرق
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تجمع
تجمّعٌ
تصویری از تجمع
تصویر تجمع
دیکشنری فارسی به عربی
تجمع
Conglomeration
تصویری از تجمع
تصویر تجمع
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تجمع
conglomérat
تصویری از تجمع
تصویر تجمع
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تجمع
conglomeración
تصویری از تجمع
تصویر تجمع
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تجمع
конгломерат
تصویری از تجمع
تصویر تجمع
دیکشنری فارسی به روسی
تجمع
Konglomerat
تصویری از تجمع
تصویر تجمع
دیکشنری فارسی به آلمانی
تجمع
конгломерат
تصویری از تجمع
تصویر تجمع
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تجمع
konglomerat
تصویری از تجمع
تصویر تجمع
دیکشنری فارسی به لهستانی
تجمع
聚合
تصویری از تجمع
تصویر تجمع
دیکشنری فارسی به چینی
تجمع
conglomerado
تصویری از تجمع
تصویر تجمع
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تجمع
সম্মিলন
تصویری از تجمع
تصویر تجمع
دیکشنری فارسی به بنگالی
تجمع
اجتماع
تصویری از تجمع
تصویر تجمع
دیکشنری فارسی به اردو
تجمع
mkusanyiko
تصویری از تجمع
تصویر تجمع
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تجمع
konglomera
تصویری از تجمع
تصویر تجمع
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تجمع
응집체
تصویری از تجمع
تصویر تجمع
دیکشنری فارسی به کره ای
تجمع
集合体
تصویری از تجمع
تصویر تجمع
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تجمع
מַחְשָׁב
تصویری از تجمع
تصویر تجمع
دیکشنری فارسی به عبری
تجمع
conglomerato
تصویری از تجمع
تصویر تجمع
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تجمع
konglomerasi
تصویری از تجمع
تصویر تجمع
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تجمع
การรวมกลุ่ม
تصویری از تجمع
تصویر تجمع
دیکشنری فارسی به تایلندی
تجمع
conglomeraat
تصویری از تجمع
تصویر تجمع
دیکشنری فارسی به هلندی
تجمع
संगठना
تصویری از تجمع
تصویر تجمع
دیکشنری فارسی به هندی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متجمع
تصویر متجمع
جمع گشته، فراهم آمده
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ جَمْ مِ)
فراهم آمده. (آنندراج). جمع کرده شده و فراهم آورده شده. (ناظم الاطباء). فراهم آمده و جمع گشته
لغت نامه دهخدا
تصویری از تطمع
تصویر تطمع
آرزومند و حریص شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجمع
تصویر اجمع
همگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجمعا
تصویر تجمعا
گروهی همگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متجمع
تصویر متجمع
((مُ تَ جَ مِّ))
فراهم آمده، جمع گشته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجمع
تصویر مجمع
گردهمایی، گرد هم آیی، همایش
فرهنگ واژه فارسی سره