جدول جو
جدول جو

معنی تجعثم - جستجوی لغت در جدول جو

تجعثم
(اِ عِ)
ترنجیدن و درهم کشیده شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). فشرده شدن و داخل شدن بعضی در بعض دیگر. تجعثن. (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). رجوع به تجعثن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تلعثم
تصویر تلعثم
درنگ کردن، تامل کردن، درنگ و توقف در کار، درنگ و تامل هنگام سخن گفتن یا پاسخ دادن
فرهنگ فارسی عمید
(تَ حاق ق)
درنگ کردن و توقف نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، با سپسایگی رفتن و نیک نگریستن و تأمل کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
مانند تجعثم بمعنی درگرفته و فشرده شدن و فراهم آمدن. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). ترنجیده و درهم کشیده شدن و فراهم گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
افتادن از بالا به نشیب. (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، فراهم آمدن. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، لازم گرفتن جای را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، گرفتن بهتر چیزی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، انقباض توأم با لرزه. (قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
آواز دادن عود (شتر کلان). (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) ، طمع کردن در چیزی. (اقرب الموارد). طمع کردن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
بزیر سینه گرفتن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تلعثم
تصویر تلعثم
تامل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجرثم
تصویر تجرثم
فراهم آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلعثم
تصویر تلعثم
((تَ لَ ثُ))
درنگ کردن، تأمل کردن
فرهنگ فارسی معین