جدول جو
جدول جو

معنی تجزؤ - جستجوی لغت در جدول جو

تجزؤ
(اِ)
پاره پاره شدن. (زوزنی). پاره پاره کردن. (دهار). پاره پاره گردیدن چیزی. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، بسنده کردن به چیزی. (دهار) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به تجزی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ)
بی خیر گردیدن بلاد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد) : و لما رأت ان اللاد تجفأت تشکت الینا عیشها ام ﱡ حنبل. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ تُ)
پرشدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). پر گردیدن ظرف و مشک و جز آن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ رَعْ عی)
پرشدن مشک. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). پرشدن ظرف. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
به آروغ شدن. (زوزنی). آروغ دادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). آروغ زدن. (اقرب الموارد) :
الا طعان الا فرسان عادیهً
الاّ تجشﱡؤکم حول التنانیر. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
دلیر کردن ودلیر شدن. (از زوزنی). رجوع به تجرء و تجرئه شود
لغت نامه دهخدا
(تَ زَنْ نُ)
فسوس کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال: السراب یهزاء بالقوم و یتهزاء بهم. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا