ترنجیدن و درهم کشیده شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). فشرده شدن و داخل شدن بعضی در بعض دیگر. تجعثن. (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). رجوع به تجعثن شود
ترنجیدن و درهم کشیده شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). فشرده شدن و داخل شدن بعضی در بعض دیگر. تجعثن. (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). رجوع به تجعثن شود
تمام شدن سال. (تاج المصادر بیهقی). تمام کردن سال. (زوزنی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، بیرون آمدن از چیزی. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، پاره پاره کردن چیزی. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) ، نسبت دادن جرم بکسی. (از اقرب الموارد)
تمام شدن سال. (تاج المصادر بیهقی). تمام کردن سال. (زوزنی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، بیرون آمدن از چیزی. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، پاره پاره کردن چیزی. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) ، نسبت دادن جرم بکسی. (از اقرب الموارد)
تمام شدن سال. (تاج المصادر بیهقی) (آنندراج). گذشتن سال. (اقرب الموارد). گذشتن سال و تمام شدن آن. (قطر المحیط) : دمن تجرم بعد عهد انیسها حجج خلون حلالها و حرامها. لبید (از اقرب الموارد). ، گذشتن شب و تمام گردیدن و کذلک: تجرم النهار و غیره. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تمام شدن و گذشتن شب. (آنندراج). گذشتن شب و تمام گردیدن. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) ، گناه کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، کسی را جرمی نهادن. (تاج المصادر بیهقی). دعوی گناه کردن بر کسی که نکرده است. (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، خرمای ریخته را برچیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
تمام شدن سال. (تاج المصادر بیهقی) (آنندراج). گذشتن سال. (اقرب الموارد). گذشتن سال و تمام شدن آن. (قطر المحیط) : دمن تجرم بعد عهد انیسها حجج خلون حلالها و حرامها. لبید (از اقرب الموارد). ، گذشتن شب و تمام گردیدن و کذلک: تجرم النهار و غیره. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تمام شدن و گذشتن شب. (آنندراج). گذشتن شب و تمام گردیدن. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) ، گناه کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، کسی را جرمی نهادن. (تاج المصادر بیهقی). دعوی گناه کردن بر کسی که نکرده است. (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، خرمای ریخته را برچیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)