- تجربیه
- مونث تجربی، جمع تجربیات
معنی تجربیه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کار آزمایی
استخوان سینه جناغ پروردن پروراندن، آداب و اخلاق را بکسی آموختن، پرورش یا تربیت بدنی. پرورش بدن بوسیله انواع ورزش. یا تعلیم و تربیت. آموزش و پرورش
آزمایشی
آزمودن کسی را
آگاهی یا مهارتی که فرد در طول زندگی به دست می آورد، آزمودن، آزمایش، معاینۀ پزشکی
Empirical
Experience
эмпирический
empirisch
Erfahrung
емпіричний
досвід
empiryczny
doświadczenie
empírico
experiência
empirico
esperienza
empírico
experiencia
empirique
expérience
empirisch
ervaring
เชิงประจักษ์
ประสบการณ์
empiris
pengalaman
تجريبيٌّ
تجربةٌ