- تجربت
- آزمایش، آزمودن
معنی تجربت - جستجوی لغت در جدول جو
- تجربت ((تَ رِ بَ))
- آزمودن، آزمایش کردن، آزمایش، مفرد تجارب، تجربه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کار آزمایی
آزمایشی
آزمودن کسی را
آگاهی یا مهارتی که فرد در طول زندگی به دست می آورد، آزمودن، آزمایش، معاینۀ پزشکی
Empirical
Experience
эмпирический
empirisch
Erfahrung
емпіричний
досвід
empiryczny
doświadczenie
empírico
experiência
empirico
esperienza
empírico
experiencia
empirique
expérience
empirisch
ervaring
เชิงประจักษ์
ประสบการณ์
empiris
pengalaman
تجريبيٌّ
تجربةٌ