- تجخجخ (اِ تِ)
دراز کشیدن با تمکن و استرخا. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). سست شدن مرد. (از قطر المحیط) ، جماع کردن با جاریۀ خود. (از قطر المحیط) (منتهی الارب). گاییدن کنیزک خود را. (ناظم الاطباء) ، فروهشتن شب تاریکی خود را. (از قطر المحیط) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
