جدول جو
جدول جو

معنی تجحین - جستجوی لغت در جدول جو

تجحین
(اِ)
تنگ گرفتن بر عیال خود از فقر یا بخل. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ)
تیز در کسی نگریستن. (تاج المصادر بیهقی). تیز نگریستن کسی را. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) ، نگریستن و چشم وانگرفتن. (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
هنگام و حین. (ناظم الاطباء). اصل آن حین و تا بر آن افزایند چنانکه در تلان افزایند. (از منتهی الارب). و ربما ادخلوا علیه التاء. قال ابووجره السعدی:
العاطفون تحین ما من عاطف
والمطعمون زمان این المطعم.
(اقرب الموارد).
و گاه بر آن (حین) تا زیاده کنند و گویند تحین. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
نرم گردانیدن یا برکندن پوست را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِءْ)
آرد کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
بددل خواندن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). بددل گفتن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، منسوب کردن کسی را به بددلی. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، بددل کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). ترسانیدن کسی را، ترسو یافتن کسی را. (از قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
تیز کردن نظر. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
بر زمین زدن کسی را. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ جَهَْ هَُ)
به آواز خوش و حزین خواندن، یقال: لحن فی قرائته، ای طرب فیها. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). تغییر دادن کلمه است برای زیبائی صدا و این عمل مکروه و بدعت است. (از تعریفات جرجانی) ، به خطا نسبت کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
دیوانه کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از قطر المحیط) (ناظم الاطباء) ، قوافی التجنین، ابیاتی که برای جن سروده شود، مانند:
الا یا طبیب الجن هل لک حیلهٌ
فان طبیب الانس اعیاه دائیا.
(اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
بسیار جماع کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، اطعام کردن در جفان. (منتهی الارب) ، اطعام کردن در کاسه های بزرگ. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ کَ)
دوشیدن ناقه رادر وقت معین. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (ازآنندراج). قرار دادن وقتی در تمام شب و روز برای دوشیدن شیر از ناقه. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). تحیین. (اقرب الموارد) ، هنگام جستن. (زوزنی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مترصد شدن طفیلی وقت طعام. یقال: هو یتحین طعام الناس. (اقرب الموارد) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، مترصد وقت غفلت بودن، محروم شدن از توفیق و رشاد. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). یقال: حینه اﷲ فتحین. (قطر المحیط) ، هلاک گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تلحین
تصویر تلحین
سوز خوانی به آواز سوزرناک خواندن نغمه پردازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجبین
تصویر تجبین
ترسو خواندن، بد دل خواندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجحیل
تصویر تجحیل
بر زمین زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجحیم
تصویر تجحیم
تیز در کسی نگریستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجفین
تصویر تجفین
بسیار جماع کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحین
تصویر تحین
پیوسیدن (انتظار کشیدن) چشمداشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجنین
تصویر تجنین
دیوانه کردن
فرهنگ لغت هوشیار