قدید کردن. (زوزنی). توشه گرفتن مرد وشیقه را و آن گوشتی است که آن را یک جوش داده قدید سازند تا دیر ماند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) : تجبجب الرجل ، قدد اللحم وشیقه. (قطر المحیط). اذا عرضت منها کهاه سمینه فلا تهد منها و اتشق و تجبجب. (اقرب الموارد)
قدید کردن. (زوزنی). توشه گرفتن مرد وشیقه را و آن گوشتی است که آن را یک جوش داده قدید سازند تا دیر ماند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) : تجبجب الرجل ُ، قدد اللحم وشیقه. (قطر المحیط). اذا عرضت منها کهاه سمینه فلا تهد منها و اتشق و تجبجب. (اقرب الموارد)
خطی از نقره که بر روی معدن دیده شود. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). خط سیم در سنگ معدن. (منتهی الارب). سیم در سنگ معدن. (آنندراج). رگ سیم در سنگ معدن. (ناظم الاطباء)
خطی از نقره که بر روی معدن دیده شود. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). خط سیم در سنگ معدن. (منتهی الارب). سیم در سنگ معدن. (آنندراج). رگ سیم در سنگ معدن. (ناظم الاطباء)