جدول جو
جدول جو

معنی تجاهل - جستجوی لغت در جدول جو

تجاهل
خود را به نادانی زدن، به نادانی تظاهر کردن، خود را نادان نشان دادن
تصویری از تجاهل
تصویر تجاهل
فرهنگ فارسی عمید
تجاهل
(اِ تِ)
نادانی نمودن. (زوزنی) (دهار). با وجود دانستن خود را نادان و نادانسته وانمودن. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (غیاث اللغات) (آنندراج). خویشتن را نادان نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). خود را نادان در امری نشان دادن. (فرهنگ نظام) ، نادانی رابهانه کردن و ساده دلی را وانمودن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تجاهل
نادانی نمودن، خود را به نادانی زدن
تصویری از تجاهل
تصویر تجاهل
فرهنگ لغت هوشیار
تجاهل
((تَ هُ))
خود را به نادانی زدن
تصویری از تجاهل
تصویر تجاهل
فرهنگ فارسی معین
تجاهل
جاهل نمایی، جهل نمایی، نادان نمایی، نادانی، خود را به نادانی زدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تساهل
تصویر تساهل
سهل گرفتن، سست گرفتن، آسان گرفتن بر یکدیگر، به نرمی رفتار کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تجاهر
تصویر تجاهر
تظاهر به کاری کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تجادل
تصویر تجادل
جدال کردن، با هم جنگ و ستیز کردن
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ هَِ)
خویشتن را نادان نماینده. (آنندراج). کسی که خویشتن را جاهل و نادان وانمود می نماید و به مکر و حیله نادانی می کند. (ناظم الاطباء). آن که خود را به نادانی زند. خویشتن رانادان نماینده. ج، متجاهلین. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
جمع مجهل، بیابان های بی نشانه، جمع جهل، نادانی ها جمع مجهل، جمع جهل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متجاهل
تصویر متجاهل
خویشتن را نادان نماینده، کسی که تظاهر به نادانی می کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تساهل
تصویر تساهل
آسان گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکاهل
تصویر تکاهل
خود را کاهل نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تباهل
تصویر تباهل
یکدیگر را لعنت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجادل
تصویر تجادل
با یکدیگر جدل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجاهر
تصویر تجاهر
تظاهر، آشکار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تساهل
تصویر تساهل
((تَ هُ))
سهل گرفتن بر یکدیگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تجادل
تصویر تجادل
((تَ دُ))
با هم ستیزیدن، جدال کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تجاهر
تصویر تجاهر
((تَ هُ))
آشکار کردن، ظاهر شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متجاهل
تصویر متجاهل
((مُ تَ هِ))
کسی که خود را به نادانی می زند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تساهل
تصویر تساهل
آسان گیری، ساده گیرانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تساهل
تصویر تساهل
Indulgence
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تساهل
تصویر تساهل
indulgence
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تساهل
تصویر تساهل
indulgencia
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تساهل
تصویر تساهل
kelonggaran
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تساهل
تصویر تساهل
ความผ่อนปรน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تساهل
تصویر تساهل
toegeeflijkheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تساهل
تصویر تساهل
pobłażliwość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تساهل
تصویر تساهل
indulgenza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تساهل
تصویر تساهل
indulgência
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تساهل
تصویر تساهل
放纵
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تساهل
تصویر تساهل
потурання
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تساهل
تصویر تساهل
Nachsicht
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تساهل
تصویر تساهل
снисхождение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تساهل
تصویر تساهل
विलासिता
دیکشنری فارسی به هندی