جدول جو
جدول جو

معنی تجارتخانه - جستجوی لغت در جدول جو

تجارتخانه
(تِ رَ نَ / نِ)
جائیکه در آن عهد داد و ستد متمرکز میگردد. مکانی که بازرگانی در آن صورت میگیرد
لغت نامه دهخدا
تجارتخانه
((~. نِ))
جایی که در آن به کارهای بازرگانی بپردازند و درآمد حاصل کنند
تصویری از تجارتخانه
تصویر تجارتخانه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

خانه ای که سفیر و کارمندانش در آنجا به امور سیاسی مربوط به خود اشتغال دارند، جای سفیر
فرهنگ فارسی عمید
ادارۀ عالی مرکزی که در پایتخت کشور تشکیل می شود و در راس آن شخصی به نام وزیر قرار دارد
فرهنگ فارسی عمید
(رَ نَ / نِ)
محل زیارت. زیارتگاه. جای زیارت:
ز خاکش گنبدی عالی برافراخت
وز آن گنبد زیارتخانه ای ساخت.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(سَ رَ نَ / نِ)
خانه ای که در آن هیئت سفارت به اجرای امور سیاسی مربوط بکشور خویش مشغول گردند. (فرهنگ فارسی معین). محل جمع شدن نمایندۀ خارجی. مرکز سیاست کشوری
لغت نامه دهخدا
(وِ رَ نَ / نِ)
محلی که وزیر با اعضای خود در آن به کار پردازد:
گفتم اخبار وزارتخانه چیست
اطلاعات خود و بیگانه چیست.
بهار (از فرهنگ فارسی معین).
رجوع به وزیر شود
لغت نامه دهخدا
(نِ/ نَ)
چاپخانه. مطبعه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تِ رَ)
محل تجارت و بازرگانی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
خانه ای که در آن هیئت سفارت به اجرای امور سیاسی مربوط بکشور خویش مشغول کردند، جای سفیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وزارتخانه
تصویر وزارتخانه
محلی که وزیر با اعضای خود در آن بکرپردازد وزارت: (هر وزارت باید یک وزارتخانه مخصوص داشته باشد: گفتم اخبار وزارتخانه چیست ک اطلاعات خود و بیگانه چیست ک (بهار)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تافتخانه
تصویر تافتخانه
مطبعه، چاپخانه
فرهنگ لغت هوشیار
((س رَ. نَ یا نِ))
محلی که در آن سفیر و کارمندانش به اجرای امور سیاسی مربوط به کشور خویش مشغول هستند، کنسولگری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وزارتخانه
تصویر وزارتخانه
((~. نِ))
محلی که وزیر و همکارانش در آن جا کار می کنند
فرهنگ فارسی معین
طبقه ی دوم خانه
فرهنگ گویش مازندرانی