جدول جو
جدول جو

معنی تثنی - جستجوی لغت در جدول جو

تثنی
دو تا شدن، خمیدن، خم وراست شدن
تصویری از تثنی
تصویر تثنی
فرهنگ فارسی عمید
تثنی
(اِ ضَ)
دوتاه شدن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (آنندراج). دوتا شدن. (زوزنی) (ناظم الاطباء). بدو درآمدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) ، گردیده شدن. (شرح قاموس). بازگردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). انصراف. (قطر المحیط) ، خرامیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) : تثنی فلان فی مشیته، تمایل
لغت نامه دهخدا
تثنی
دو تا شدن، بدو در آمدن
تصویری از تثنی
تصویر تثنی
فرهنگ لغت هوشیار
تثنی
((تَ ثَ نِّ))
خمیدن، دوتا شدن
تصویری از تثنی
تصویر تثنی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تغنی
تصویر تغنی
سرود گفتن، سرود خواندن، شعر را به آواز خواندن، آوازه خوانی، توانگر شدن، بی نیاز شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تمنی
تصویر تمنی
تمنا، آرزو کردن، خواهش کردن، درخواست، خواهش، آرزو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تثنیه
تصویر تثنیه
اسمی که بر دو نفر یا دو چیز دلالت می کند، مثنی، ساختن کلمه به صورتی که بر دو نفر یا دو چیز دلالت کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تانی
تصویر تانی
درنگ کردن، به آهستگی و آرامی کاری کردن، آهستگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تدنی
تصویر تدنی
اندک اندک نزدیک شدن، پایین آمدن، پست شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تونی
تصویر تونی
تون تاب، کسی که در گلخن حمام زندگی کند،
کنایه از خانه به دوش، آواره،
کنایه از دزد، راهزن
از مردم تون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تبنی
تصویر تبنی
به فرزندی پذیرفتن، فرزندخواندگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحنی
تصویر تحنی
کج شدن، خمیده شدن، مهربانی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وثنی
تصویر وثنی
بت پرست، آنکه بت را پرستش کند
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ ثَنْ نی)
دراز بی عرض. (منتهی الارب) (آنندراج). دراز بی پهنا. (ناظم الاطباء) ، آن که دوتاه شده بازگردد و خرامد. (آنندراج) (از منتهی الارب) کسی که راه می رود با بدن خمیده. (ناظم الاطباء) ، دوتا شده و دولا شده و مضاعف و پیچیده، زن خرامنده و راه رونده با ناز و تکبر. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تثنی شود
لغت نامه دهخدا
(تَ نِ یَ)
اسم پنجمین عهد عتیق است و چون شریعت موسوی مجدداً در آنجاذکر میشود بدون واسطه آن را تثنیه گفتند غالباً گمان دارند که مصنف آن موسی بوده. (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
موضعی است بسراه از اقامت گاههای ازدشنوءه. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تثوی
تصویر تثوی
مهمان کسی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجنی
تصویر تجنی
گناه بستن، دوراندن، پرهیزاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبنی
تصویر تبنی
بفرزندی پذیرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تونی
تصویر تونی
دزد و عیارو راهزن
فرهنگ لغت هوشیار
درنگ کردن، انتظار نمودن درنگ دیر کاری آهستگی سستی سستکاری گیاخن درنگ کردن ایست کردن آهسته کردن، سستی کردن تاخیر کردن، آهستگی درنگ، تاخیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغنی
تصویر تغنی
سراییدن، سرود گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهنی
تصویر تهنی
مبارکباد دادن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمنی
تصویر تمنی
آرزو کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکنی
تصویر تکنی
بر نام یابی (برنام لقب کنیه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعنی
تصویر تعنی
رنجیدن، رنجاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسنی
تصویر تسنی
برگشتن، دگر شدن، نرمکاری، افسون کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطنی
تصویر تطنی
گمان بردن
فرهنگ لغت هوشیار
فرودش پستیدن، نزدیک شدن -1 نزدیک آمدن، پایین آمدن پست شدن، نزدیکی، پستی، جمع تدنیات. پست شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترنی
تصویر ترنی
چشم دوزی چشم ناگیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحنی
تصویر تحنی
خمیده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تثنیه
تصویر تثنیه
دو تا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مثنی
تصویر مثنی
دوتایی، دوتا دوتا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تثنیه
تصویر تثنیه
((تَ یِ))
دو تا کردن، علامت تثنیه «ان» یا «ین» را به کلمه عربی الحاق کردن
فرهنگ فارسی معین
دوتا کردن، دوقسمت کردن، دوتایی، مثنا
فرهنگ واژه مترادف متضاد