جدول جو
جدول جو

معنی تثابر - جستجوی لغت در جدول جو

تثابر(اِ)
برجهیدن. (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تثابر
برجهیدن
تصویری از تثابر
تصویر تثابر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُتَ بِ)
برجهنده یکی بر دیگری. (آنندراج) (ازمنتهی الارب). بر جهنده بر یکدیگر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ وُ)
تکبر و بزرگ منشی کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تکبر. (اقرب الموارد). رجوع به تکبر و استکبار شود
لغت نامه دهخدا
(اَلی لَ)
بریده شدن از همدیگر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بریده شدن دوستان از همدیگر. (اقرب الموارد). اختلاف قوم و بریده شدن آنان از یکدیگر. (المنجد) ، پشت بر یکدیگر گردانیدن. (زوزنی) (آنندراج). مخالفت و دشمنی کردن قوم. (اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
با یکدیگر نزدیک شدن دو گروه در حرب، گویی میان ایشان اندازۀ شبری مانده است. (منتهی الارب). نزدیک شدن دو گروه در جنگ چنانکه میان آنان فاصله وجبی باشد. (از اقرب الموارد) (از المنجد). تقارب در جنگ. (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
با یکدیگر صبر کردن دو گروه در جنگ. (زوزنی) (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
نعت فاعلی از ثبر
لغت نامه دهخدا
تصویری از تدابر
تصویر تدابر
بریده شدن از همدیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکابر
تصویر تکابر
تکبر و بزرگ منشی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تابر
تصویر تابر
گشن پذیری خرمای ماده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترابر
تصویر ترابر
حمال
فرهنگ واژه فارسی سره
از روستاهای علی آبادکتول، زمین شیب دار سراشیبی تند، زمین آفتاب گیر
فرهنگ گویش مازندرانی