بریده شدن از همدیگر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بریده شدن دوستان از همدیگر. (اقرب الموارد). اختلاف قوم و بریده شدن آنان از یکدیگر. (المنجد) ، پشت بر یکدیگر گردانیدن. (زوزنی) (آنندراج). مخالفت و دشمنی کردن قوم. (اقرب الموارد) (از المنجد)
بریده شدن از همدیگر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بریده شدن دوستان از همدیگر. (اقرب الموارد). اختلاف قوم و بریده شدن آنان از یکدیگر. (المنجد) ، پشت بر یکدیگر گردانیدن. (زوزنی) (آنندراج). مخالفت و دشمنی کردن قوم. (اقرب الموارد) (از المنجد)
با یکدیگر نزدیک شدن دو گروه در حرب، گویی میان ایشان اندازۀ شبری مانده است. (منتهی الارب). نزدیک شدن دو گروه در جنگ چنانکه میان آنان فاصله وجبی باشد. (از اقرب الموارد) (از المنجد). تقارب در جنگ. (از متن اللغه)
با یکدیگر نزدیک شدن دو گروه در حرب، گویی میان ایشان اندازۀ شبری مانده است. (منتهی الارب). نزدیک شدن دو گروه در جنگ چنانکه میان آنان فاصله وجبی باشد. (از اقرب الموارد) (از المنجد). تقارب در جنگ. (از متن اللغه)