بعشق بنده کردن. (تاج المصادر بیهقی). بندۀ خود کردن عشق کسی را و رام و منقاد گردانیدن او را. (از منتهی الارب) (از قطر المحیط) (از ناظم الاطباء) بعشق بنده گردانیدن و رام و منقاد نمودن. (آنندراج)
بعشق بنده کردن. (تاج المصادر بیهقی). بندۀ خود کردن عشق کسی را و رام و منقاد گردانیدن او را. (از منتهی الارب) (از قطر المحیط) (از ناظم الاطباء) بعشق بنده گردانیدن و رام و منقاد نمودن. (آنندراج)
چیزی را زی ّ کسی کردن. (تاج المصادر بیهقی). پوشش دادن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از المنجد) ، و یقال: هذه زای فزیها، ای اقرأها بالزای. (المنجد)
چیزی را زی ّ کسی کردن. (تاج المصادر بیهقی). پوشش دادن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از المنجد) ، و یقال: هذه زای فزیها، ای اقرأها بالزای. (المنجد)