جدول جو
جدول جو

معنی تتوبه - جستجوی لغت در جدول جو

تتوبه(اِ)
از گناه بازگشتن. (تاج المصادر بیهقی). بازگشتن از گناه، باز مهربان شدن خدا بر کسی. توفیق توبه دادن کسی را خدای، آسان گردانیدن خدای دشواری کسی را. (منتهی الارب). رجوع به توبه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از توبه
تصویر توبه
رنگین کمان، کمانی مرکب از هفت رنگ که از تجزیۀ نور خورشید در قطرات باران ایجاد می شود، قزح، کلکم، شدکیس، قوس و قزح، سرگیس، رخش، آدینده، تویه، تیراژه، اغلیسون، نوس، آلیسا، نوسه، تربسه، سرکیس، سویسه، سدکیس، ترسه، ایرسا، کرکم، آزفنداک، آفنداک، آژفنداک، نوشه، تیراژی، تربیسه، درونه، سرویسه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توبه
تصویر توبه
دست کشیدن از گناه و بازگشتن به راه حق، بازگشت و پشیمانی از گناه، نهمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۱۲۹ آیه، برائت، مخزیه، فاضحه، سیف. این سوره با بسم الله الرحمن الرحیم شروع نشده است
توبۀ نصوح: توبۀ قطعی و حقیقی که هرگز شکسته نشود
فرهنگ فارسی عمید
(تَ رَثْ ثی)
توبه. بازگشتن از گناه. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (دهار) (منتهی الارب). از گناه بازگشتن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) (غیاث اللغات) (آنندراج). و عوام بالضم گویند... و به لفظ کردن و گفتن و فرمودن و دادن و شکستن مستعمل. (غیاث اللغات)... بازماندن از کارهای بد، و ناقص و نادرست و شکسته و سنگین از صفات اوست و با لفظ گفتن و فرمودن و کردن و دادن و شکستن و گسستن مستعمل. (آنندراج). بتینا و بتینه و ابومان و ندامت و پشیمانی و بازگشت از گناه. (ناظم الاطباء). انابت. انابه. بازگشت. بازگشت از گناه بی رجوعی. تحوب. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و آن بازگشت بدل است بسوی خدا به باز کردن عقدۀ احرار و سپس قیام کردن بهمه حقوق پروردگار. (از تعریفات جرجانی). در لغت بازگشتن از گناه است و همچنین است ’توب’... و توبه در شرع بازگشتن از افعال مذموم است به افعال نیک. (از تعریفات جرجانی) :
رفیقا چند گوئی کو نشاطت
بنگریزد کس از گرم آفروشه
مرا امروز توبه سود دارد
چنان چون دردمندان را شنوشه.
رودکی.
دلت همانا زنگار معصیت دارد
به آب توبه خالص بشویش از عصیان.
خسروانی.
به توبه دل راست روشن کنم
بی آزاری خویش جوشن کنم.
فردوسی.
اگر بخردی سوی توبه گرای
همیشه بود پاکدین پاکرای.
فردوسی.
جهان تازه شد چون قدح یافتی
روان از در توبه برتافتی.
فردوسی.
اگر به این قسم که خوردم وفا نکنم، پس قبول نکند هرگز خدا از من توبه. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 219). امیر به جشن نوروز بنشست و داد این روز بداد و هدیه های ولایت داران به رسم آوردند و نشاط شراب رفت سخت به سزا، که از توبه... تا این روز نخورده بود. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 544).
پناه روانست دین از نهاد
کلید بهشت و ترازوی داد
در رستگاری ورا از خدای
ره توبه و توشۀ آن سرای.
اسدی.
گر رنجه ای از آفتاب عصیان
از توبه برون شو به زیر طارم.
ناصرخسرو.
شاید که صورت گنهانت را
اکنون به دست توبه بیارائی.
ناصرخسرو.
نه ز خداوند توبه جوئی و نه
هیچ بخواهی ز مردمان بحلی.
ناصرخسرو.
عاشقی خواهی وپس توبه کنی
توبه و عشق بهم ناید راست
روزکی چند بود نوبت گل
روزه و توبه همه روزه بجاست.
سنائی.
آبستنانه عده توبه مدار بیش
کآسیب توبه قفل به دلها برافکند.
خاقانی.
ساقی می، توبه را برده پس کوه قاف
بلکه ز کوه عدم زآنستر انداخته.
خاقانی.
ساقیا توبه را قلم درکش
بر در میکده علم برکش.
خاقانی.
عشق با توبه آشنا نبود
توبه در عاشقی روا نبود.
نظامی.
سر فروبرده ای بن گلخن
فارغ از توبه ای و استغفار.
عطار.
گر آن ساقی که مستان راست، هشیاران بدیدندی
زتوبه، توبه کردندی چو می بر دست خماران.
سعدی.
گر تو پریچهره نپوشی نقاب
توبه صوفی به زیان می بری.
سعدی.
رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون و تعریفات جرجانی شود.
- توبه آدم، توبه حضرت آدم بعد از سرپیچی از فرمان خدا:
گر زآدمی ای پور توبه باید
کردن ز گناهانت همچو آدم.
ناصرخسرو.
چرک نشاید ز ادیم... شست
تا نکنی توبه آدم درست.
نظامی.
- توبهالنصوح، توبه نصوح. رجوع به همین کلمه شود.
- توبه اولیاء، کنایه از ترک ماسوااﷲ است. (انجمن آرا).
- توبه پذیر، توّاب. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). آنکه دستور توبه فرما را پذیرد و از گناه بازگردد و توبه کند.
- توبه پرست، خواهندۀ توبه و توبه کننده:
زآنکه آدم زآن عتاب از اشک رست
اشک تر باشد دم توبه پرست.
مولوی.
- توبه خواستن، استتابه. (زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). طلب توبه کردن. خواهان بازگشتن از گناه بودن.
- توبه راست، توبه نصوح. (دهار). و رجوع به همین ترکیب و توبهالنصوح شود.
- توبه قحبه، کنایه از کار بی ثبات است. (انجمن آرا). توبه ای که بی تردید شکسته خواهد شد و ثباتی در آن نخواهد بود، چنانکه گفته اند: قحبه گر کند توبه، حرصش ندهد یاری.
- توبه نامه،معروف. (آنندراج). نامه ای که در آن شرح توبه و ندامت کسی را نویسند. (ناظم الاطباء). نامه ایست که گناهکار بموجب آن تعهد کند، بازگشت از گناهان خود را.
- توبه نصوح. رجوع به همین کلمه شود.
- امثال:
توبه قمارباز در بی پولی است، نظیر: بی بی از بی چادری خانه نشین است. یا آب ندارد وگرنه شناگر قابلی است.
توبه گرگ مرگ است، نظیر:
خوی بد در طبیعتی که نشست
نرود تا بوقت مرگ از دست.
سعدی.
، توفیق توبه دادن کسی را خدای، آسان گردانیدن خدا دشواری کسی را، باز مهربان شدن خدا بر کسی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). به همه معانی رجوع به توب شود
لغت نامه دهخدا
(قَ بَ)
شتر با قتب. (منتهی الارب). شتر با قتب که خوی گیر باشد. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اِ رِ)
هلاک گردانیدن کسی را. (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، سرگردان ساختن کسی را. (منتهی الارب). سرگشته شدن. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تتویه
تصویر تتویه
هلاک گردانیدن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توبه
تصویر توبه
بازگشتن از گناه، اناب، بازگشت، پشیمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توبه
تصویر توبه
((تُ بِ))
پشیمان شدن از گناه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توبه
تصویر توبه
((تَ بَ))
رنگین کمان، قوس قزح، آژفنداک، ازفنداک، نوس، آزفنداک، نوسه، آدینده، تربسه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توبه
تصویر توبه
بازگشت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از توبه
تصویر توبه
التّوبة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از توبه
تصویر توبه
Penance, Repentance
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از توبه
تصویر توبه
pénitence, repentir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
میوه ی زالزالک وحشی
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از توبه
تصویر توبه
참회 , 회개
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از توبه
تصویر توبه
kefaret, pişmanlık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
توبه
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از توبه
تصویر توبه
toba, tauba
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از توبه
تصویر توبه
প্রায়শ্চিত্ত , অনুশোচনা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از توبه
تصویر توبه
کفارہ , توبه
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از توبه
تصویر توبه
תְּשׁוּבָה , תְּשׁוּבָה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از توبه
تصویر توبه
懺悔 , 悔い改め
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از توبه
تصویر توبه
penitencia, arrepentimiento
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از توبه
تصویر توبه
तपस्या , पश्चाताप
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از توبه
تصویر توبه
penebusan, penyesalan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از توبه
تصویر توبه
การสำนึกผิด , การสำนึกผิด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از توبه
تصویر توبه
boetedoening, berouw
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از توبه
تصویر توبه
penitenza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از توبه
تصویر توبه
忏悔 , 悔过
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از توبه
تصویر توبه
pokuta, żałowanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از توبه
تصویر توبه
покаяння , каяття
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از توبه
تصویر توبه
Buße
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از توبه
تصویر توبه
покаяние , покаяние
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از توبه
تصویر توبه
penitência, arrependimento
دیکشنری فارسی به پرتغالی