تبیین توضیح، تفسیر، آشکار ساختن، بیان کردن ادامه... توضیح، تفسیر، آشکار ساختن، بیان کردن تصویر تبیین فرهنگ فارسی عمید
تبیین ((تَ)) بیان کردن، روشن کردن، توضیح ادامه... بیان کردن، روشن کردن، توضیح تصویر تبیین فرهنگ فارسی معین
تبیین اظهار، بیان، تاویل، تعبیر، تعریف، توجیه، توصیف، توضیح، وصف ادامه... اظهار، بیان، تاویل، تعبیر، تعریف، توجیه، توصیف، توضیح، وصف فرهنگ واژه مترادف متضاد