تبیهس (اِ تِ) بناز خرامیدن، جاء یتبیهس، آمد و نیست چیزی با او. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ادامه... بناز خرامیدن، جاء یتبیهس، آمد و نیست چیزی با او. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) لغت نامه دهخدا