جدول جو
جدول جو

معنی تبیغ - جستجوی لغت در جدول جو

تبیغ
(اِ تِ)
تبیغ امر بر کسی، شوریده شدن کار بر وی. (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، تبیغ دم، در هیجان آمدن خون. (قطر المحیط) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). و غلبه کردن آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). فی الحدیث: علیکم بالحجامه لایتبیغالدم باحدکم فیقتله. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). فشار خون غلبۀ دم. دمش خون، تبیغ ماء، جوش زدن آب در چشمه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، تبیغ لبن بسیار شدن شیر. (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تبیغ
شوریده شدن کار بر وی
تصویری از تبیغ
تصویر تبیغ
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تسبیغ
تصویر تسبیغ
در علم عروض زیاد کردن الف در سبب خفیف، چنان که در فعولن، فعولان و در فاعلاتن، فاعلاتان شود و آن را مسبغ گویند، اسباغ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تبلیغ
تصویر تبلیغ
آگاه کردن دیگران از فایده های چیزی، کسی یا عقیده ای مثلاً تبلیغ کالا، تبلیغ انتخاباتی، تبلیغ حزبی، رساندن خبر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تبین
تصویر تبین
بجای آوردن، پیدا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صبیغ
تصویر صبیغ
رنگ شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبوغ
تصویر تبوغ
به جوش آمدن خون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبیت
تصویر تبیت
باز داشتن کسی را از حاجت او
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبیر
تصویر تبیر
دهل و نقاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبیع
تصویر تبیع
گوساله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبیو
تصویر تبیو
پیدا و آشکار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبغی
تصویر تبغی
طلبیدن چیزی را، جستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبلغ
تصویر تبلغ
اکتفا و بسنده نمودن به آن، سخت شدن بیماری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبلیغ
تصویر تبلیغ
رسانیدن، واصل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبزیغ
تصویر تبزیغ
نشتر زدن و حجامتگر و بیطار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلیغ
تصویر تلیغ
خود فریبی گول نمایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تزیغ
تصویر تزیغ
خود آرایی در زنان
فرهنگ لغت هوشیار
وات افگانی روشی در دانش چامه (عروض) نوعی از تصرفات و زحافات است در عروض و آن افزودن حرفی ساکن است بر سببی که به آخر جزو افتد چنانکه در (فاعلاتن) (فاعلاتان) میشود: (و مبالغت بیشتر باشد در تمام کردن) (المعجم. چا. مد: 39)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبین
تصویر تبین
((تَ بَ یُّ))
بجای آوردن، شناختن، هویدا شدن، پیدا گشتن، پیدا کردن، آشکار کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تبلیغ
تصویر تبلیغ
((تَ بَ لُّ))
رسانیدن پیام یا خبر، موضوعی را به اطلاع عموم رسانیدن، جمع تبلیغات
فرهنگ فارسی معین
((تَ))
نوعی از تصرفات و زحافات است در عروض و آن افزودن حرفی ساکن است بر سببی که به آخر جزو افتد چنان که در «فاعلاتن»، «فاعلاتان» می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تبلیغ
تصویر تبلیغ
نمایاندن آگهی، آوازه گری، پیام رسانی، آگهی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تبلیغ
تصویر تبلیغ
Promotion, Publicity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تبلیغ
تصویر تبلیغ
promotion, publicité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تبلیغ
تصویر تبلیغ
продвижение , публичность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تبلیغ
تصویر تبلیغ
Promotion, Werbung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تبلیغ
تصویر تبلیغ
просування , реклама
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تبلیغ
تصویر تبلیغ
promocja, reklama
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تبلیغ
تصویر تبلیغ
促进 , 宣传
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تبلیغ
تصویر تبلیغ
promoção, publicidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تبلیغ
تصویر تبلیغ
promozione, pubblicità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تبلیغ
تصویر تبلیغ
promoción, publicidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تبلیغ
تصویر تبلیغ
promotie, publiciteit
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تبلیغ
تصویر تبلیغ
การส่งเสริม , การประชาสัมพันธ์
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تبلیغ
تصویر تبلیغ
promosi, publisitas
دیکشنری فارسی به اندونزیایی