- تبهم (اِ)
تبهم امری، بسته و گنگ شدن. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) ، تبهم کلام بر کسی، بسته شدن سخن بروی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط)
معنی تبهم - جستجوی لغت در جدول جو
- تبهم
گنگ شدن، تبهم کلام بر کسی، پوشیده بودن معنای کلام
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رو ترش کردن، اخم، چین و شکنی که هنگام نارضایتی، عصبانیت یا فکر کردن بر پیشانی و ابرو می افتد، عبوس، سخت رویی، ترش رویی، تندرویی، عبس
(مُ تَ بَهَْ هَِ)
لغت نامه دهخدا
سخن بسته. (آنندراج). مبهم و نامعلوم و نامحقق ونهفته و پوشیده و مخفی و غیرقابل فهم. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تبهم شود، غیرمعروف. (ناظم الاطباء). و رجوع به تبهم شود
Ambiguous, Blurred, Blurry, Cryptic, Inscrutable, Perplexing, Obscure, Indistinct, Mystifying, Nebulous, Puzzling, Shadowy, Vague
ambíguo, borrado, críptico, indistinto, inescrutável, desconcertante, nebuloso, obscuro, sombrio, vago
