جدول جو
جدول جو

معنی تبهلل - جستجوی لغت در جدول جو

تبهلل
(اِ بِ)
خندیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ)
دروغ گفتن. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ بِ)
تبلهص. (قطر المحیط) (منتهی الارب). خارج شدن مرد از لباس خود. (قطر المحیط). برآمدن مرد از جامه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
ناگاه رسیدن کسی از جایی بی هیچ چیز. (اقرب الموارد) (قطرالمحیط) (منتهی الارب) (آنندراج). ناگاه رفتن کسی ازجایی بدون آنکه با او چیزی باشد. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
(سَ بَ لَ)
جاء سبهللاً، بی سلاح و بی هیچ چیز دیگر آمد، یا متکبرانه و بی پروانه آید، یا آمد نه برای کار دنیا و نه برای کار آخرت. و منه الحدیث: لاکره ان اری احدکم سبهللاً، و یقال: هو یمشی سبهللاً، یعنی بیهوده آمد و شد کرد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ لِ)
ابتلال. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (منتهی الارب). تر شدن. (تاج المصادر بیهقی). تر گردیدن، به شدن از بیماری. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، نیکوحال شدن بعد از لاغری. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، غریدن شیر و خاک برانگیختن او بچنگال. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
تباهل. یکدیگر را لعنت کردن. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). مباهله کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، رنج بردن در آنچه طلب شده است: تبهل فلان عنی بما یطلب. (قطر المحیط) (اقرب الموارد). والتبهل العناء بمایطلب. (تاج العروس ج 7 ص 238). کوشیدن در دعا و اخلاص. (شرح قاموس) ، بی نیازی از رغایب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ هََ لْ لَ)
ناچیز و باطل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ زَیْ یُ)
گشاده روی شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). درخشیدن روی از شادی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، درخشان شدن میغ به برق. (تاج المصادر بیهقی). درخشیدن ابر و برق. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تلالؤ ابر. (از اقرب الموارد) ، ریزان شدن اشک و آب. (زوزنی). روان شدن اشک. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سبهلل
تصویر سبهلل
بی زینه (زینه سلاح) بی جنگ افزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهلل
تصویر تهلل
درخشان شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبهل
تصویر تبهل
تباهل، یکدیگر را لعنت کردن
فرهنگ لغت هوشیار