جدول جو
جدول جو

معنی تبلیغات - جستجوی لغت در جدول جو

تبلیغات
(تَ)
جمع واژۀ تبلیغ. رجوع به تبلیغ شود.
- ادارۀ تبلیغات، نام اداره ای است که مقاصد و نظریات دولت و اخبار داخل و خارج را چنانکه بصلاح باشد بوسیلۀ رادیو و نشریات مخصوص بخود انتشار میدهدو از جهت سازمانی، بوسیلۀ یکی از مدیران کل اداره میشود و دستگاههای تبلیغاتی کشور اعم از رادیوها و انتشارات دولتی زیر نظر این اداره است
لغت نامه دهخدا
تبلیغات
فراداد فرارسان فرتات جمع تبلیغ یااداره تبلیغات. اداره ای که وظیفه آن پخش اخبار و پیامها و مطالب میان مردم است بوسیله مطبوعات رادیو تلویزیون و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تبلیغات
جمع تبلیغ، هر گونه فعالیتی که در جهت هواداری یا مخالفت کسی یا چیزی باشد، اداره ای که وظیفه آن پخش اخبار و پیام ها و مطالب دیگر به وسیله مطبوعات، رادیو، تلویزیون و غیره میان مردم است
تصویری از تبلیغات
تصویر تبلیغات
فرهنگ فارسی معین
تبلیغات
آوازه گری
تصویری از تبلیغات
تصویر تبلیغات
فرهنگ واژه فارسی سره
تبلیغات
دعايةً
تصویری از تبلیغات
تصویر تبلیغات
دیکشنری فارسی به عربی
تبلیغات
Propaganda
تصویری از تبلیغات
تصویر تبلیغات
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تبلیغات
propagande
تصویری از تبلیغات
تصویر تبلیغات
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تبلیغات
пропаганда
تصویری از تبلیغات
تصویر تبلیغات
دیکشنری فارسی به روسی
تبلیغات
Propaganda
تصویری از تبلیغات
تصویر تبلیغات
دیکشنری فارسی به آلمانی
تبلیغات
пропаганда
تصویری از تبلیغات
تصویر تبلیغات
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تبلیغات
propaganda
تصویری از تبلیغات
تصویر تبلیغات
دیکشنری فارسی به لهستانی
تبلیغات
宣传
تصویری از تبلیغات
تصویر تبلیغات
دیکشنری فارسی به چینی
تبلیغات
propaganda
تصویری از تبلیغات
تصویر تبلیغات
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تبلیغات
propaganda
تصویری از تبلیغات
تصویر تبلیغات
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تبلیغات
پروپیگنڈا
تصویری از تبلیغات
تصویر تبلیغات
دیکشنری فارسی به اردو
تبلیغات
propaganda
تصویری از تبلیغات
تصویر تبلیغات
دیکشنری فارسی به هلندی
تبلیغات
প্রচারণা
تصویری از تبلیغات
تصویر تبلیغات
دیکشنری فارسی به بنگالی
تبلیغات
propaganda
تصویری از تبلیغات
تصویر تبلیغات
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تبلیغات
propaganda
تصویری از تبلیغات
تصویر تبلیغات
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تبلیغات
선전
تصویری از تبلیغات
تصویر تبلیغات
دیکشنری فارسی به کره ای
تبلیغات
宣伝
تصویری از تبلیغات
تصویر تبلیغات
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تبلیغات
propaganda
تصویری از تبلیغات
تصویر تبلیغات
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تبلیغات
प्रचार
تصویری از تبلیغات
تصویر تبلیغات
دیکشنری فارسی به هندی
تبلیغات
propaganda
تصویری از تبلیغات
تصویر تبلیغات
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تبلیغات
โฆษณาชวนเชื่อ
تصویری از تبلیغات
تصویر تبلیغات
دیکشنری فارسی به تایلندی
تبلیغات
תעמולה
تصویری از تبلیغات
تصویر تبلیغات
دیکشنری فارسی به عبری

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ)
از نظر تبلیغات. از جهت تبلیغ: نطق های تبلیغاتی، در تداول عامه، اغراق آمیز. توأم با گزافه
لغت نامه دهخدا
تصویری از تخلیلات
تصویر تخلیلات
جمع تخلیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخلیدات
تصویر تخلیدات
جمع تخلید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحلیفات
تصویر تحلیفات
جمع تحلیف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحلیلات
تصویر تحلیلات
جمع تحلیل
فرهنگ لغت هوشیار
رسانیدن (نامه یا پیام) ایصال، جمع ابلاغات، رساندن اوراق قضائی بوسیله ماء مور مخصوص به اشخاصی که در آن اوراق قید شده است. یا ابلاغ حکم. رساندن حکم دادگاه است به محکوم علیه بصورت قانونی. یا ابلاغ دادنامه. رسانیدن حکم برویت اصحاب دعوی یا قایم مقام قانونی آنان بصورت قانونی. یا ابلاغ عادی. رساندن دادنامه است باطلاع محکوم علیه بوسیله تسلیم رونوشت حکم غیابی به بستگان و خدمه یا الصاق با قامتگاه یا درج در مطبوعات. یا ابلاغ واقعی. تسلیم رونوشت حکم غیابی است بشخص محکوم علیه غایب یا قایم مقام قانونی او بطریق قانونی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعلیمات
تصویر تعلیمات
آموزاک، آموزه ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تبلیغاتی
تصویر تبلیغاتی
آوازه گرانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تبلیغ کننده، مبلغ
فرهنگ واژه مترادف متضاد