- تبلیغ
- نمایاندن آگهی، آوازه گری، پیام رسانی، آگهی
معنی تبلیغ - جستجوی لغت در جدول جو
- تبلیغ
- رسانیدن، واصل کردن
- تبلیغ
- آگاه کردن دیگران از فایده های چیزی، کسی یا عقیده ای مثلاً تبلیغ کالا، تبلیغ انتخاباتی، تبلیغ حزبی، رساندن خبر
- تبلیغ ((تَ بَ لُّ))
- رسانیدن پیام یا خبر، موضوعی را به اطلاع عموم رسانیدن، جمع تبلیغات
- تبلیغ
- Promotion, Publicity
- تبلیغ
- продвижение , публичность
- تبلیغ
- Promotion, Werbung
- تبلیغ
- просування , реклама
- تبلیغ
- promocja, reklama
- تبلیغ
- 促进 , 宣传
- تبلیغ
- promoção, publicidade
- تبلیغ
- promozione, pubblicità
- تبلیغ
- promoción, publicidad
- تبلیغ
- promotion, publicité
- تبلیغ
- promotie, publiciteit
- تبلیغ
- การส่งเสริม , การประชาสัมพันธ์
- تبلیغ
- promosi, publisitas
- تبلیغ
- ترويجٌ , إعلانٌ
- تبلیغ
- प्रचार
- تبلیغ
- קידום , פרסום
- تبلیغ
- 프로모션 , 홍보
- تبلیغ
- promosyon, tanıtım
- تبلیغ
- uhamasishaji, matangazo
- تبلیغ
- প্রচার , প্রচার
- تبلیغ
- تشہیر , تشہیر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آوازه گرانه
نشتر زدن و حجامتگر و بیطار
نیک تر کردن
بوجود آمدن سپیدی مو در سر کسی
در نیافتن، زفتیدن زفتی کردن، خود را بر زمین زدن، نباریدن ابر
بماندن، عاجز و درمانده شدن
فصیح، رسا
خود فریبی گول نمایی
اکتفا و بسنده نمودن به آن، سخت شدن بیماری