جدول جو
جدول جو

معنی تبلهص - جستجوی لغت در جدول جو

تبلهص
(اِ)
از جامه برآمدن. (از تاج العروس ج 4 س 375) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ)
نگذاشتن چیزی نزد کسی از مال خود. (ازاقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) ، کم شیر شدن گوسپندان. (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
سطبر شدن، بسیار گردیدن. (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ بِ)
تبلهص. (قطر المحیط) (منتهی الارب). خارج شدن مرد از لباس خود. (قطر المحیط). برآمدن مرد از جامه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
ابله شدن. (تاج المصادر بیهقی) (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ابله و نادان شدن. (آنندراج) ، استعمال البله. خود را بگولی زدن. (از قطر المحیط). خود را احمق نمودن بی آنکه باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، بدون راهنما و پرسش از راه به یکسو شدن. (از قطر المحیط). تبله المفازه، تعسف من غیر هدایه و لامسئله. (از اقرب الموارد). بی راه رفتن بدون راهنما و استفسار از کسی. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) ، گم شده را جستن. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
پاک چرانیدن گیاه زمین را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، چریدن گوسپند همه گیاه زمین را. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). چریدن شتر هر چیز که در زمین بود. (از قطر المحیط) ، پنهان طلب کردن چیزی را. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، خواستن چیزی را. (از اقرب الموارد). به دل میل کردن و جستن آنرا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تبلخص
تصویر تبلخص
بسیار گردیدن، سطبر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبله
تصویر تبله
ابله شدن، نادان شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبلص
تصویر تبلص
جست و جوی، خواستن و یافتن
فرهنگ لغت هوشیار