جدول جو
جدول جو

معنی تبلصق - جستجوی لغت در جدول جو

تبلصق(اِ)
جاسوسی نمودن و پنهان طلب کردن چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). یقال: فلان یتبلصق، ای یطلب الشی ٔ فی خفاء و لطف و مکر ویتقرب من الناس. (قطر المحیط) ، نزدیکی جستن بمردم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) :فلان یتبلصق، ای یتقرب من الناس. (از قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
تبلصق
جاسوسی نمودن و پنهان طلب کردن چیزی
تصویری از تبلصق
تصویر تبلصق
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ)
اصلاح نمودن چاه زمین نرم را به تخته های ساج. (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ لِ)
روشن و ممتاز گردیدن راه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
پاک چرانیدن گیاه زمین را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، چریدن گوسپند همه گیاه زمین را. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). چریدن شتر هر چیز که در زمین بود. (از قطر المحیط) ، پنهان طلب کردن چیزی را. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، خواستن چیزی را. (از اقرب الموارد). به دل میل کردن و جستن آنرا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تبلص
تصویر تبلص
جست و جوی، خواستن و یافتن
فرهنگ لغت هوشیار