جدول جو
جدول جو

معنی تبغنج - جستجوی لغت در جدول جو

تبغنج(اِ)
بسیار کرشمه کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تبغنج
بسیار کرشمه کردن
تصویری از تبغنج
تصویر تبغنج
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تغنج
تصویر تغنج
غنج و دلال نمودن، ناز و کرشمه کردن
فرهنگ فارسی عمید
(تَ نَ)
زن شوهردار ومحصنه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
فروشندگانی که تعارف بسیار کنند و در برابر قیمت پیشنهاد شده مدتها مقاومت میکنند. (از دزی ج 1 ص 101) ، گندم مخلوط به جو. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، طعام مخلوط به جو. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(بُ غُ)
تخم گشنیز. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
نسبت دادن خود را به خاندان بزرگ. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
(تَ ءَبْ بُ)
ناز کردن. (از تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). ناز و کرشمه کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تغنج
تصویر تغنج
نازک کردن، کرشمه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغنج
تصویر تغنج
((تَ غَ نُّ))
ناز و کرشمه کردن
فرهنگ فارسی معین