جدول جو
جدول جو

معنی تبعثر - جستجوی لغت در جدول جو

تبعثر
(اِ)
تبعثر نفس، شوریدن دل. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تبعثر
شوریدن دل
تصویری از تبعثر
تصویر تبعثر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ)
تبغثر نفس، خیانت و شوریدگی آن. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). شوریدن دل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به بغثره شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
پاک ساختن روده از آنچه در آن باشد چون پشگل و مانند آن. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). بیرون کردن پشگل را که در روده بود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
ریزان شدن آب از شکستگی کنارۀ حوض و خم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
از ’ب خ ث ر’، پراکنده شدن و متفرق گردیدن. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تفرق و پریشانی. (قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
(اِتِ)
پراکنده گردیدن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قَ بَ ثَ)
مردبزرگ خلقت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اِ سِ)
برآمدن و روان شدن: تبعث منه الشعر و غیره، برآمد و روان شد. (منتهی الارب). برآمدن و روان شدن شعر و جز آن از وی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
آبلۀ ریزه برآوردن جلد. (از منتهی الارب) (آنندراج). به آبله شدن پوست. (تاج المصادر بیهقی). جوش زدن. آبله کردن پوست
لغت نامه دهخدا
(بَ لَ خَ)
بسر درآمدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). شکوخیدن و بسر درآمدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). لغزیدن و بسر درافتادن. (از اقرب الموارد) ، شکوخیدن زبان در سخن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تلعثم. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تبعث
تصویر تبعث
روان شدن
فرهنگ لغت هوشیار