تایاباذ، قریه ای در بوشح از اعمال هرات، (انساب سمعانی ورق 102 ب) (معجم البلدان ج 2 ص 357)، در مرآت البلدان ج 1 ص 337 این کلمه به تصحیف تایاد آمده است، رجوع به تایباد، طایباد، طیبات و تایب آباد شود
تایاباذ، قریه ای در بوشح از اعمال هرات، (انساب سمعانی ورق 102 ب) (معجم البلدان ج 2 ص 357)، در مرآت البلدان ج 1 ص 337 این کلمه به تصحیف تایاد آمده است، رجوع به تایباد، طایباد، طیبات و تایب آباد شود
این نام دوبار به همین صورت در تاریخ سیستان چ بهار آمده است:... جهت امارت سیستان ونیه و فراه و قلعۀ کاه و بست و تکناباد و تمامی رود... در سال ششصد و هشتاد و سه. (تاریخ سیستان چ ص 406). فرستادن لشکر منصور به ولایت گرمسیر و حوالی بست و تکناباد و جماعتی دزدان و رنود را برانداختن. (تاریخ سیستان ایضاً ص 408). و ظاهراً تصحیفی از تکین آباد است. رجوع به تکین آباد شود
این نام دوبار به همین صورت در تاریخ سیستان چ بهار آمده است:... جهت امارت سیستان ونیه و فراه و قلعۀ کاه و بست و تکناباد و تمامی رود... در سال ششصد و هشتاد و سه. (تاریخ سیستان چ ص 406). فرستادن لشکر منصور به ولایت گرمسیر و حوالی بست و تکناباد و جماعتی دزدان و رنود را برانداختن. (تاریخ سیستان ایضاً ص 408). و ظاهراً تصحیفی از تکین آباد است. رجوع به تکین آباد شود
دهی از دهستان نیم بلوک بخش قاین شهرستان بیرجند. سکنه 595 تن. آب از قنات. محصول آنجا غلات، زعفران. شغل اهالی آن زراعت، مالداری و قالیچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان نیم بلوک بخش قاین شهرستان بیرجند. سکنه 595 تن. آب از قنات. محصول آنجا غلات، زعفران. شغل اهالی آن زراعت، مالداری و قالیچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از شهرستان یزد است که در بخش بافق واقع است. دارای 26 آبادی و جمعیت آن 1300 تن است. (از دایره المعارف) : چون از خصم می ترسید... به کرمان آمد و در سرحد بهاباد نزول کرد. (المضاف الی بدایعالازمان ص 40). رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان ص 439 و مرآت البلدان ج 1 ص 306 شود، آبی که در بهار به زراعت دهند. (یادداشت بخط مؤلف)
دهی از شهرستان یزد است که در بخش بافق واقع است. دارای 26 آبادی و جمعیت آن 1300 تن است. (از دایره المعارف) : چون از خصم می ترسید... به کرمان آمد و در سرحد بهاباد نزول کرد. (المضاف الی بدایعالازمان ص 40). رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان ص 439 و مرآت البلدان ج 1 ص 306 شود، آبی که در بهار به زراعت دهند. (یادداشت بخط مؤلف)