جدول جو
جدول جو

معنی تبشبش - جستجوی لغت در جدول جو

تبشبش
(اِ)
تبشبش بکسی، مؤانست و مواصلت با او. (از اقرب الموارد) (المنجد). شادمان و تازه روی شدن به وی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، تبشبش خدا بکسی، اکرام اوست. (از اقرب الموارد). و منه ’تبشبش اﷲ به کما یتبشبش الرجل بغائبهم اذا قدم علیهم’. (از اقرب الموارد). تبشبش از جناب باریتعالی بمعنی رضا و اکرام است، منه الحدیث: لایوطن الرجل المساجد للصلوه الا تبشبش اﷲ به کما یتبشبش اهل البیت بغائبهم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تبشبش
تازه رویی گشاده رویی
تصویری از تبشبش
تصویر تبشبش
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ تَ بَ بِ)
شادمان و تازه روی. (آنندراج) (از منتهی الارب). شاد و شادمان و خرم. (ناظم الاطباء). و رجوع به تبشبش شود
لغت نامه دهخدا
(بُ بُ / بَ بَ)
برگ حنظل را گویند که خربزۀروباه باشد و در عربی علقم خوانند. (برهان) (آنندراج). برگ حنظل. (ناظم الاطباء) (دزی ج 1 ص 88) (مفردات ابن بیطار). اسم برگ حنظل است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
شادی نمودن. (زوزنی). شادمان و گشاده روی شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تبشش
تصویر تبشش
شادی نمودن، گشاده روی شدن
فرهنگ لغت هوشیار