جدول جو
جدول جو

معنی تبزیخ - جستجوی لغت در جدول جو

تبزیخ
(اِ)
فروتنی نمودن. (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ)
شکافتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). سوراخ کردن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
نشتر زدن حجامتگر و بیطار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
برون آوردن، از اقران خویش درگذشتن بفضل. (دستورالاخوان)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
دیگ افزار در دیگ کردن. (تاج المصادر بیهقی) (از تاج العروس ج 3 ص 40)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
آراستن و زینت دادن. (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ظاهراً معرب از بزک فارسی بمعنی آراستن است. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
فروتنی نمودن. (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
جدا گردیدن و پراکنده شدن و از جای رفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، تذلل. (متن اللغه) (اقرب الموارد) (المنجد). رجوع به تذلل شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تبزیغ
تصویر تبزیغ
نشتر زدن و حجامتگر و بیطار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبزیز
تصویر تبزیز
برون آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبزیج
تصویر تبزیج
آراستن و زینت دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبریخ
تصویر تبریخ
فروتنی
فرهنگ لغت هوشیار