- تبزل
- شکافته شدن
معنی تبزل - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پسرفت، پایین آمدن
گرانبار گرایی سست روی
عشق نمودن
ترانه سرایی، مهر ورزی، غزل سرایی کردن شعر عاشقانه گفتن، عشق ورزیدن، غزل سرایی، عشق ورزی، جمع تغزلات
فرو آمدن، نزول کردن
بریده گردیدن، مطلق بریدن
ترشروئی از غضب
ناخویشتن داری، عمل نفس خویشتن کردن، لباس کهنه پوشیدن
دگرگون گردیدن، عوض شدن، تبدیل، تحویل
در هم سخنی، دشنامگویی، پروه گیری (پروه غنیمت چیزی را گویند که در تاخت و تاز از چنگ دشمن بیرون آورند)
شوهر داری کتخدایی
شجاع و دلیر گردیدن
تباهل، یکدیگر را لعنت کردن
غزل سرایی کردن، شعر عاشقانه
عوض شدن، بدل شدن، دگرگون شدن
از دنیا بریدن و به خدا پیوستن
نزول کردن، فرود آمدن، پایین آمدن
درباختن و ترک کردن چیزی، برای مثال چو عمر دادی دنیا بده که خوش نبود / به صد خزینه تبذل به دانگی استقصا (خاقانی - ۷ حاشیه)
گشاده رویی، گشاده رو بودن، خوش رویی، خوش رو بودن، ابرو فراخی، طلاقت، انبساط، تحتّم، تازه رویی، مباسطه، بشر، مباسطت، روتازگی، هشاشت، بشاشت
گشاده رویی، گشاده رو بودن، خوش رویی، خوش رو بودن، ابرو فراخی، طلاقت، انبساط، تحتّم، تازه رویی، مباسطه، بشر، مباسطت، روتازگی، هشاشت، بشاشت
پالونه، نایژه گرمابه نایژه خم، درفش مته
شجاع و دلیر شدن
Debasement, Demotion, Relegation
унижение , понижение
Herabwürdigung, Degradierung, Abstieg
приниження , пониження , пониження
upokorzenie, degradacja
降低 , 降职 , 降级
degradação, despromoção, rebaixamento
degradazione, retrocessione, declassamento