جدول جو
جدول جو

معنی تبزرق - جستجوی لغت در جدول جو

تبزرق(بَرُ)
رجوع به تبزراق و دزی ج 1 ص 140 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ)
رفتار اسب جواد و زن پارسا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
دزی در ذیل قوامیس عرب این کلمه را مرادف تبزر، الختم، بمعنی مهر آورده است. (دزی ج 1 ص 140)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
خدو انداختن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
گفتن که من از بنوالبزری ام. (منتهی الارب). گفتن اینکه من از بنی بزری هستم که طایفه ای است از عرب. (ناظم الاطباء). خویشتن را به قبیلۀ بزری نسبت کردن
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
آرایش کردن خود را: تبرقت المراه، زینت داد آن زن خویش را. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا