- تبریک
- شادباش، شاباش، خجسته، فرخنده
معنی تبریک - جستجوی لغت در جدول جو
- تبریک
- مبارکباد گفتن، مبارکباد شاد باش هما یونخواهی، فروختن اشتر شتر فروشی شاد باش گفتن خجستگی خواستن، شاد باش تهنیت، جمع تبریکات
- تبریک
- مبارک باد گفتن، شادباش گفتن
- تبریک ((تَ))
- شادباش گفتن، شادباش، تهنیت
- تبریک
- Congratulation, Felicitation
- تبریک
- поздравление
- تبریک
- Glückwunsch
- تبریک
- привітання , вітання
- تبریک
- gratulacje
- تبریک
- felicitação
- تبریک
- congratulazioni, felicitazione
- تبریک
- felicitación
- تبریک
- félicitations, félicitation
- تبریک
- felicitatie
- تبریک
- การแสดงความยินดี , การแสดงความยินดี
- تبریک
- ucapan selamat
- تبریک
- تهنئةٌ , تبريكٌ
- تبریک
- בָּרוּךְ , ברכות
- تبریک
- お祝い , 祝福
- تبریک
- 축하 , 축하
- تبریک
- pongezi
- تبریک
- অভিনন্দন
- تبریک
- مبارکباد , مبارکباد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
انگیزش، برانگیختن
حرکت دادن، جنبش و اضطراب آغار نه او خواهش پذیرد هرگز از من - نه آغارش پذیرد زآب آهن ور غلانیدن جنباندن هنگژ هاچش نوانش -1 جنبانیدن بجنبش آوردن بر آغالیدن، انگیزش ترغیب، جمع تحریکات
همباز گرداندن هنبازاندن همبازش
گوشمالی دادن مالاندن، گوشمال دادن، گوشمال دادن، گوشمال، جمع تعریکات
نقیص روشن، تیرگی و ظلمت گردک آرایی (گردک حجله حجله زفاف) تیره تار مظلم ظلمانی مقابل روشن، سیاه، نا خردمند، گمراه، عاری از صفا پلید، بد کار سیاهکار، پیچیده مبهم مشکل
از ته بریدن بسیار بریدن
بیزار کردن
آراستگی، زیور بافت
سر را تراشیدن