جدول جو
جدول جو

معنی تبرغص - جستجوی لغت در جدول جو

تبرغص(تَ بَ غُ)
اضطراب عضومقطوع. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
تبرغص(اِ تِ)
اضطراب داشتن و لرزان شدن. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ)
ابرص کردن کسی را. (از قطر المحیط) ، سر را تراشیدن. (از قطر المحیط). سر تراشیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، رسیدن باران بزمین پیش از شیار کردن. (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
اضطراب کردن کسی زیر کسی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : تبرعص الرجل ، اضطرب تحتک. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). صاحب تاج العروس آرد: جوهری و صاحب اللسان و صاغانی در تکمله این کلمه را نیاورده اند. و در العباب از ابن عباد آن را آورده و گفته است مقلوب تبعرص است یعنی مضطرب شدن و بنص المحیط بمعنی متحرک شدن کسی زیر کسی است و ابن درید آن را بمعنی تبعرص یعنی اضطراب معنی کرده است. (از تاج العروس ج 4 ص 374). رجوع به تبعرص شود، بر خود پیچیدن مار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تبریص
تصویر تبریص
سر را تراشیدن
فرهنگ لغت هوشیار