جدول جو
جدول جو

معنی تبرطم - جستجوی لغت در جدول جو

تبرطم(اِ تِ)
خشم گرفتن. (زوزنی). خشمگینی با ترش رویی. (از اقرب الموارد) ، بخشم آمدن از سخن. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تبرم
تصویر تبرم
ملول شدن، دلتنگ شدن، به ستوه آمدن
فرهنگ فارسی عمید
(اِ تِ)
تبرعم درخت، شکوفه آوردن آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
رشوت گرفتن. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (آنندراج). رشوه گرفتن. (ناظم الاطباء) ، رشوه دادن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ بَ طِ)
متکبر غضبناک. (منتهی الارب). متکبر غضبناک و باد کرده از خشم. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بَ طَ)
عاجز در بیان. (منتهی الارب) (آنندراج). عی. عیام. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(تَ رَ)
زن محترم و بزرگ و خاتون. (ناظم الاطباء). شعوری آن را بفتح اول و سکون را ضبط کرده و معنی آن را خاتون بزرگ نوشته است. (لسان العجم ج 1 ورق 285 الف) :
تبرم خانواده بود ماما
نظرگاهش چوبوده جلوه آرا.
میر نظمی (از لسان العجم شعوری ایضاً)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
سیربرآمدن. (تاج المصادر بیهقی). تضجر. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) ، مانده شدن. (غیاث اللغات) (آنندراج) ، ملول گردیدن. (منتهی الارب). فیه و به مل ّ. (قطر المحیط) (غیاث اللغات) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بستوه آمدن. (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : از تمادی ایام پدر و طول مقاسات هفوات او تبرم نمودند. (ترجمه تاریخ یمینی چ تهران ص 316). از سر دلال و ملال و تبرم سخن می گفت. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 359) ، تعنت، تحکﱡم. (قطرالمحیط) ، استوار شدن. (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
بازداشتن پلیدی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). بازداشتن سلح را. (از اقرب الموارد) (المنجد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تبرطل
تصویر تبرطل
رشوت گرفتن، رشوه دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برطم
تصویر برطم
کند سخن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبرم
تصویر تبرم
ملول گردیدن، مانده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبرم
تصویر تبرم
((تَ بَ رُّ))
به ستوه آمدن، ملول شدن
فرهنگ فارسی معین