- تبرض
- باندک معیشت روزگار گذرانیدن
معنی تبرض - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دراز دستی
این واژه در تازی نیامده ولی در مرزبان نامه پیاپی به کار رفته (قزوینی) آغالش برانگیخته شدن بر انگیخته شدن، آغالش. توضیح این لغت در قاموسهای عربی نیامده اما در مرزبان نامه مکرر استعمال شده از آن جمله (داعیه طلب پادشاهی و فرماندهی بر شما و دیگر انواع در باطن من پدید آورد و تحرض وتعرض من (بر) مهتری و سروری شما بیفزود (مرزبان نامه چاپ 1317 تهران. 165 و ظاهرا منشا توهم مولف این کتاب وجود (تحریض) است (قزوینی مرزبان نامه. ایضا)
اقامت نمودن
سست شدن در کاری
درنگیدن، به زمین چسبیدن
بیزاری، دوری کردن
کیسه برزگ، کیسه ای که مسافران و شکارچیان لوازم کار و توشه خود را در آن گذارند، کیسه ای که دارای بند است و در آن کاه و جو ریزند و بگردن چارپایان بندند تا از آن بخورند
بیزار شدن از چیزی
ملول گردیدن، مانده شدن
فرخنده گرفتن، مبارک شمردن فرخندگی همایونی پاره فرخنده دانستن -1 همایون داشتن خجسته داشتن مبارک شمردن، برکت یافتن برکت داشتن، خجستگی میمنت، خجسته، جمع تبرکات
عطا کردن، بدون چشم داشت عوضی
نمایان شدن
فرمانبرداری
نشان دادن زن زینت و زیبائی خود را به مرد
بیزاری از چیزی، بیزار کردن (مقابل تولی)
بیزار شدن، بیزاری
دشمنی نمودن
پاره پاره شدن
نمایان شدن، برتری یافتن
خود را آراستن، خودآرایی
ملول شدن، دلتنگ شدن، به ستوه آمدن
طبری، از مردم طبرستان، طبرستانی، مازندرانی
برکت یافتن، شگون، میمنت، هر چیز بابرکت و باشگون
نیکویی کردن محض رضای خدا، کاری برای ثواب انجام دادن
بیزاری جستن و دوری کردن، در فقه مقابل تولا، در تشیع، دشمن شمردن دشمنان علی بن ابی طالب و فرزندانش
حمله کردن، دست درازی کردن، به امری یا کاری پرداختن، متعرض شدن