- تبد
- کرک
معنی تبد - جستجوی لغت در جدول جو
- تبد
- کرک، پشم یا پر بسیار نرم با پرز های نرم و لطیفی که از بن مو های بز می روید و آن ها را با شانه می گیرند و پس از ریسیدن در بافتن پارچه های کرکی به کار می برند و از آن شال و پارچه های لطیف می بافند، گلغر، پت، تبت، بزشم، بزوشم، بزوش، تفتیک
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بیابان نشینی، بر آمدن، آشکار شدن آشکار گشتن
دگرگون گردیدن، عوض شدن، تبدیل، تحویل
پراکنده شدن، پریشان گردیدن، چیزی را بخش بخش کردن
گردنکشی کردن، بزرگی نمودن
خوشخرامی
متفرق شدن، پریشان شدن
عوض شدن، بدل شدن، دگرگون شدن
دگرگونی
ضعیف و کلانسال شدن، پیر و ناتوان شدن
جمع تبدیل تغییرات
رمشاندن
رمشیدن
بدل کردن، عوض کردن چیزی به چیزی، تحویل و تعویض
نو آور خواندن نو آور دانستن
پراکنده کردن، درمانده گردیدن
جمع تبدل مبادلات، تحولات
تغییر چیزی به جای چیز دیگر، عوض کردن شخصی با شخص دیگر
Convert, Transform
Transfiguration
Transformed
превращать , преобразовывать
преображение
преобразованный
umwandeln, verwandeln
Verklärung
verwandelt
перетворювати
преображення
перетворений
konwertować, przekształcać