جدول جو
جدول جو

معنی تبد - جستجوی لغت در جدول جو

تبد
کرک
تصویری از تبد
تصویر تبد
فرهنگ لغت هوشیار
تبد
کرک، پشم یا پر بسیار نرم با پرز های نرم و لطیفی که از بن مو های بز می روید و آن ها را با شانه می گیرند و پس از ریسیدن در بافتن پارچه های کرکی به کار می برند و از آن شال و پارچه های لطیف می بافند، گلغر، پت، تبت، بزشم، بزوشم، بزوش، تفتیک
تصویری از تبد
تصویر تبد
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تبدی
تصویر تبدی
بیابان نشینی، بر آمدن، آشکار شدن آشکار گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبدل
تصویر تبدل
دگرگون گردیدن، عوض شدن، تبدیل، تحویل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبدد
تصویر تبدد
پراکنده شدن، پریشان گردیدن، چیزی را بخش بخش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبدخ
تصویر تبدخ
گردنکشی کردن، بزرگی نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبدح
تصویر تبدح
خوشخرامی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبدد
تصویر تبدد
متفرق شدن، پریشان شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تبدل
تصویر تبدل
عوض شدن، بدل شدن، دگرگون شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تبدل
تصویر تبدل
((تَ بَ دُّ))
دگرگون شدن، بدل شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تبدد
تصویر تبدد
((تَ بَ دُّ))
متفرق شدن، پریشان گشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تبدیل
تصویر تبدیل
دگرگونی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تبدین
تصویر تبدین
ضعیف و کلانسال شدن، پیر و ناتوان شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبدیلات
تصویر تبدیلات
جمع تبدیل تغییرات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبدیل کردن
تصویر تبدیل کردن
رمشاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبدیل شدن
تصویر تبدیل شدن
رمشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبدیل
تصویر تبدیل
بدل کردن، عوض کردن چیزی به چیزی، تحویل و تعویض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبدیع
تصویر تبدیع
نو آور خواندن نو آور دانستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبدید
تصویر تبدید
پراکنده کردن، درمانده گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبدلات
تصویر تبدلات
جمع تبدل مبادلات، تحولات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبدیل
تصویر تبدیل
تغییر چیزی به جای چیز دیگر، عوض کردن شخصی با شخص دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تبدیل
تصویر تبدیل
((تَ))
دیگرگون کردن، بدل کردن، دگرگون سازی، جمع تبدیلات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تبدیل کردن
تصویر تبدیل کردن
Convert, Transform
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تبدیل شکل
تصویر تبدیل شکل
Transfiguration
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تبدیل شده
تصویر تبدیل شده
Transformed
دیکشنری فارسی به انگلیسی
превращать , преобразовывать
دیکشنری فارسی به روسی
преобразованный
دیکشنری فارسی به روسی
konwertować, przekształcać
دیکشنری فارسی به لهستانی