جدول جو
جدول جو

معنی تبحیح - جستجوی لغت در جدول جو

تبحیح
(اِ تِ)
جای گرفتن و فرودآمدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
اغلاط نوشته یا کتابی را گرفتن و آن را بی غلط کردن، صحیح کردن، درست کردن
فرهنگ فارسی عمید
(اِ)
سنگریز انداخته پاکوب و برابر کردن. (منتهی الارب) (آنندراج). ریختن سنگریز در جایی و آن را برابر و مسطح کردن. (ناظم الاطباء) : بطح المسجد، القی الحصی فیه و وثره. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). و فی الحدیث: فاهاب بالناس الی بطحه، ای تسویته. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
بماندن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). عاجز و درمانده شدن. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). درمانده و مانده گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مانده شدن. (آنندراج) : استنفرتهم فبلحوا علی، ای ابوا کأنهم اعیوا عن الخروج معه و اعانته و طلبت منه حقی فبلح، ای عجز عن الاداء. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
برنجانیدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) ، در مشقت و شدت انداختن کسی را کار. (آنندراج) : برح به الامر تبریحاً، در مشقت و شدت انداخت کار او را و آزار داد او را. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، برح اﷲ عنک، ای فرج. (ازمنتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، سختی دوستی. ج، تباریح. (مهذب الاسماء). رجوع به تباریح شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تبطیح
تصویر تبطیح
مسطح کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبلیح
تصویر تبلیح
بماندن، عاجز و درمانده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
راستداشت، درست کردن صحیح کردن غلطهای نوشته ای را درست کردن، کتابی را که ناسخان در آن تصرف کرده اند طبق قواعد بصورت اصل - یا نزدیک بدان - در آوردن، غلط گیری، جمع تصحیحات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبریح
تصویر تبریح
فروتنی نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبییح
تصویر تبییح
بریدن گوشت، بخش کردن گوشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
((تَ))
درست کردن، صحیح کردن غلط های نوشته ای، غلط گیری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
درست کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
تصحيحٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
Correction, Rectification
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
correction, rectification
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
düzeltme
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصحیح
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
marekebisho, urekebishaji
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
সংশোধন , সংশোধন
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
تصحیح , تصحیح
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
修正
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
수정
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
การแก้ไข , การแก้ไข
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
תיקון , תִּקּוּן
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
सुधार
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
koreksi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
correctie, rectificatie
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
correzione, rettifica
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
correção, retificação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
更正 , 纠正
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
korekta
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
виправлення , виправлення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
Korrektur, Richtigstellung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
исправление
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
corrección, rectificación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی