جدا شدن از یکدیگر. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام). بریدن از یکدیگر. (فرهنگ نظام). فرق. (فرهنگ نظام). تفاوت و فرق بودن و جدایی میان دو چیز. (غیاث اللغات) (آنندراج). اختلاف و تفاوت و مخالفت و تناقض و عدم موافقت. (ناظم الاطباء)، (اصطلاح منطق) تباین بین دو قضیه آن است که مفهوم یکی بر مصادیق دیگری بطور کلی یا بر بعض آن صادق نباشد و آن بر دو قسم است: تباین کلی و تباین جزئی.رجوع بذیل هریک از این دو کلمه شود، (اصطلاح ریاضی) در نزد محاسبان و هندسه دانان دو عدد صحیح را گویند که جز بر واحد (یک) قابل قسمت نباشد مانند 7 و 9 (ظ: 5) که مشترکاً جز بر عدد واحد قابل تقسیم نیستند. پس این دو متباینند. و قید عدد صحیح از آن جهت است که در جریان کسری قرار نگیرد. (از کشاف اصطلاحات الفنون چ احمد جودت ج 1 ص 173) (تعریفات جرجانی)، (اصطلاح هندسه) تباین در مقادیر چه خط باشد و چه سطح و چه حجم. مقادیر مشترکه مقادیریند که همواره مقداری یافت شود که آنها را عاد نمایداعم از آنکه در آن جا مقدار اصم باشد یا منطق و مقادیر متباین آن دو مقداری هستند که مقداری یافت نشود که آن دو را عاد نماید. بدین ترتیب دو و چهار مشترکه اند و همچنین جذر دو و جذر هشت. ولی جذر پنج و جذر ده متباینند. این بود تعریفی از تباین و اشتراک در مقادیر، ولی در خطوط نوع دیگری از تباین و اشتراک وجوددارد که به تباین بالقوه و اشتراک بالقوه مشهور است. این نوع از تباین و اشتراک در احجام وجود ندارد و در سطوح هم مورد احتیاج نیست و فقط در خطوط می آید. وخطوط مشترکه بالقوه خطوطی هستند که در طول متباینندولی در مربعات مشترک چون جذر 3 و جذر 6. و خطوطی متباینند بالقوه که در طول و در مربعات آنها اشتراکی نیست چون جذر 2 و جذر 5. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
جدا شدن از یکدیگر. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام). بریدن از یکدیگر. (فرهنگ نظام). فرق. (فرهنگ نظام). تفاوت و فرق بودن و جدایی میان دو چیز. (غیاث اللغات) (آنندراج). اختلاف و تفاوت و مخالفت و تناقض و عدم موافقت. (ناظم الاطباء)، (اصطلاح منطق) تباین بین دو قضیه آن است که مفهوم یکی بر مصادیق دیگری بطور کلی یا بر بعض آن صادق نباشد و آن بر دو قسم است: تباین کلی و تباین جزئی.رجوع بذیل هریک از این دو کلمه شود، (اصطلاح ریاضی) در نزد محاسبان و هندسه دانان دو عدد صحیح را گویند که جز بر واحد (یک) قابل قسمت نباشد مانند 7 و 9 (ظ: 5) که مشترکاً جز بر عدد واحد قابل تقسیم نیستند. پس این دو متباینند. و قید عدد صحیح از آن جهت است که در جریان کسری قرار نگیرد. (از کشاف اصطلاحات الفنون چ احمد جودت ج 1 ص 173) (تعریفات جرجانی)، (اصطلاح هندسه) تباین در مقادیر چه خط باشد و چه سطح و چه حجم. مقادیر مشترکه مقادیریند که همواره مقداری یافت شود که آنها را عاد نمایداعم از آنکه در آن جا مقدار اصم باشد یا منطق و مقادیر متباین آن دو مقداری هستند که مقداری یافت نشود که آن دو را عاد نماید. بدین ترتیب دو و چهار مشترکه اند و همچنین جذر دو و جذر هشت. ولی جذر پنج و جذر ده متباینند. این بود تعریفی از تباین و اشتراک در مقادیر، ولی در خطوط نوع دیگری از تباین و اشتراک وجوددارد که به تباین بالقوه و اشتراک بالقوه مشهور است. این نوع از تباین و اشتراک در احجام وجود ندارد و در سطوح هم مورد احتیاج نیست و فقط در خطوط می آید. وخطوط مشترکه بالقوه خطوطی هستند که در طول متباینندولی در مربعات مشترک چون جذر 3 و جذر 6. و خطوطی متباینند بالقوه که در طول و در مربعات آنها اشتراکی نیست چون جذر 2 و جذر 5. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
در پی راه و نشان قدم شدن. (منتهی الارب). صاحب تاج العروس آرد: تبأنت الطریق و الاثر. جوهری و صاحب اللسان نیاورده اند. و این به معنی تأبن است یعنی پی روی و جستجو کردن و مقلوب تأبن باشد. (از تاج العروس ج 9ص 134). در پی راه و نشان قدم شدن. (ناظم الاطباء)
در پی راه و نشان قدم شدن. (منتهی الارب). صاحب تاج العروس آرد: تبأنت الطریق و الاثر. جوهری و صاحب اللسان نیاورده اند. و این به معنی تأبن است یعنی پی روی و جستجو کردن و مقلوب تأبن باشد. (از تاج العروس ج 9ص 134). در پی راه و نشان قدم شدن. (ناظم الاطباء)
حیله و فریب کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تتأن صید، خدعه و فریب دادن آن چنانکه آمدن شکارچی گاه از این طرف و گاه از آن طرف. (قطر المحیط) (از اقرب الموارد). آمدن شکار را گاه از چپ و گاه از راست آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به تثاءن شود
حیله و فریب کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تتأن صید، خدعه و فریب دادن آن چنانکه آمدن شکارچی گاه از این طرف و گاه از آن طرف. (قطر المحیط) (از اقرب الموارد). آمدن شکار را گاه از چپ و گاه از راست آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به تثاءُن شود
توبن نیز گفته اند. از قراء سوبخ در ناحیۀ خزاراز بلاد ماوراءالنهر از نواحی نسف. (از معجم البلدان ج 2 ص 358). مؤلف تاج العروس آرد: تبانه بر وزن شمامه قریه ایست به ماوراءالنهر. رجوع به تبانه شود
توبَن نیز گفته اند. از قراء سوبخ در ناحیۀ خزاراز بلاد ماوراءالنهر از نواحی نَسَف. (از معجم البلدان ج 2 ص 358). مؤلف تاج العروس آرد: تبانه بر وزن شمامه قریه ایست به ماوراءالنهر. رجوع به تبانه شود
کاه فروش. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (دهار) (آنندراج) (ناظم الاطباء). واین صیغه را اگر از مادۀ ’تبن’ فروشندۀ کاه و بر وزن فعال آرند منصرف بود و اگر بر وزن فعلان و از مادۀ ’تب ّ’ گیرند غیرمنصرف است... (از تاج العروس)
کاه فروش. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (دهار) (آنندراج) (ناظم الاطباء). واین صیغه را اگر از مادۀ ’تبن’ فروشندۀ کاه و بر وزن فعال آرند منصرف بود و اگر بر وزن فعلان و از مادۀ ’تَب ّ’ گیرند غیرمنصرف است... (از تاج العروس)
الفارسی. وی در کوفه از ابی عبده بن ابی السفر حدیث کرد و ابوبکر محمد بن ابراهیم بن المقری از وی روایت دارد. (انساب سمعانی ورق 103 الف) ابوالعباس التبان امام اهل ری به نشابور بود. (انساب سمعانی ورق 103 الف). رجوع به تبانیان و آل تبان و ابوالعباس تبانی شود
الفارسی. وی در کوفه از ابی عبده بن ابی السفر حدیث کرد و ابوبکر محمد بن ابراهیم بن المقری از وی روایت دارد. (انساب سمعانی ورق 103 الف) ابوالعباس التبان امام اهل ری به نشابور بود. (انساب سمعانی ورق 103 الف). رجوع به تبانیان و آل تبان و ابوالعباس تبانی شود