- تبار
- آل، نسب
معنی تبار - جستجوی لغت در جدول جو
- تبار
- دودمان و خویشاوندان و بمعنای هلاک
- تبار
- اصل و نسب، نژاد، خاندان، دودمان،
برای مثال چو اندر تبارش بزرگی نبود / نیارست نام بزرگان شنود (فردوسی - لغت نامه - تبار)
هلاک، دمار
- تبار ((تَ))
- اصل، نژاد
- تبار
- هلاک، هلاکت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
با هم معاوضه، تعارض
فال نیک گرفتن بچیزی نام سوره قرآن به نام ملک و بمعنی پاک و منزه نام سوره قرآن بنام ملک و بمعنی پاک و منزه فرخنده فرهمند، پاک و بزرگ پاک گشتن، فرخندگی فال نیک گرفتن بچیزی، بلند شدن، با برکت شدن، خجسته گردیدن مبارک شدن، (فعل) بزرگ و پاینده و با نیکی بسیار است خدای بزرگ شد و پاک شد الله تعالی. یا تبارک الله. پاک و منزه است خدای، درمورد تحسین و تعجب بکار رود: (تبارک الله از آن آب سیر آتش فعل که بارکاب تو خاک است و با عنایت هواست) یا تبارک و تعالی. پاک و منزه است خدای و والا (برتر) است (. . تاشبانگاه اندر حفظ و پناه ایزد تبارک و تعالی باشد)
با یکدیگر بیرون شدن بجنگ، بر روی یکدیگر برون شدن به جنگ
مبارزه کردن، نبرد کردن
خجسته، نام دیگر سورۀ ملک، برای مثال آن بر سر گورها تبارک خواندی / واین بر در خانه ها تبوراک زدی (رودکی۱ - ۱۲۷)
((تَ رَ))
فرهنگ فارسی معین
فال نیک گرفتن به چیزی، بابرکت شدن، خجسته گردیدن، الله پاک و منزه است خداوند (برای بیان تحسین یا تعجب شدید نسبت به کسی یا چیزی گفته می شود)، و تعالی بزرگ و بلندمرتبه است خداوند
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی و فرمانروای جهرم در زمان اردشیر بابکان پادشاه ساسانی
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
دارای سلطه و قدرت، نام یکی از صورتهای فلکی به شکل مردی که با حمایل یا شمشیر ایستاده است و عصایی به دست راست دارد
ستمکار، ستمگر
بازرگانان، سوداگران
چیرگی، زبردستی
جمع بئر، چاه ها
جمع ذبر، نامه ها زبان ها سخن ها کوه ها
چاهها
باطل، فاسد
درست، تمام، راست، کامل، مهیاو صحیح، و بمعنی موج دریا و موج آب هم هست
ریشکاو (میل جراحی)
سرکش، گردنکش و نام باری تعالی
زکابفروش، ماهی زکاب (مرکب)
جمع خبار، زمین های نرم، سوراخ های کلاکموش
مرگ نابودی روز تیر شید (چهارشنبه)، شب تیرشید، دشمنی، کرت درکشاورزی جویبار، شکست، پیشامد رخداد
سبزیهای خوردنی و برخی میوه ها از قبیل کدو و گوجه فرنگی و بادنجان و باقلا و غیره
روسی بر نام شاهان روسستان عنوان پادشاهان روسیه قیصر
بیدار خوابی بیدار زدگی پهلو به پهلو گشتن در بستر
همرازی
آرمیدن
طرف سفالی بزرگی که در آن ماست می ریزند
خرمافروش