- تبادل
- داد و ستد
معنی تبادل - جستجوی لغت در جدول جو
- تبادل
- با هم معاوضه کردن
- تبادل
- با هم عوض کردن، بدل کردن، معاوضه کردن، عوض وبدل گرفتن از هم
- تبادل ((تَ دُ))
- معاوضه، عوض و بدل کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
معاوضه کرده شده
Reciprocal
recíproco
wechselseitig
wzajemny
взаимный
взаємний
wederzijds
recíproco
réciproque
reciproco
पारस्परिक
timbal balik
karşılıklı
ya kipekee
ตอบแทน
পরস্পর
متبادلٌ
متبادل
ترازمندی
برابری - تراز مندی، همترازی با هم برابر شدن راست آمدن همتابودن، 2 برابری، هنگامی که جسمی درحال تعادل است که منتجه همه نیروهای واردبرآن برابر صفر باشد، در اجسام متکی تا وقتی که خط قایم مار از مرکز ثقل آنها داخل سطح اتکا باشد جسم بحال تعادل خواهد ماند، جمع تعادلات
یکدیگر را لعنت کردن
جماع نمودن، ملاعبت کردن
بادیه نشین گردیدن
بهم بشتافتن، در کاری پیشی گرفتن
با یکدیگر جدل کردن
پیشی گرفتن، خطور کردن به ذهن